چکیده:
در ایران بسیاری از گروهها، فرقهها و حتی برخی از صاحبان اصناف و حِرف بهمرور زمان زبانی خاص را ابداع میکردند که شناختن جزئیات و حتی درک کلی آن برای دیگران سخت و گاه غیرممکن مینمود. قلندران یکی از مهمترین طبقات اجتماعی در ایران بودند که اندیشه و به تبع آن زبانی خاص خود داشتند و هنوز نشانههایی روشن از آنها در فرهنگ ایران دیده میشود. به رغم همة کوششهای ارزشمندی که در شناخت قلندران انجام شده است، هنوز بسیاری از نکات پیرامون ایشان نادیده یا ناشناخته باقی مانده است. زبان ساختگی یا لوتر قلندری یکی از موضوعات شایستۀ تأمل است. از میان آثار بهجایمانده از قلندران، نامههای آنها به یکدیگر مشحون از واژگان و اصطلاحات خاص این طبقه و نمایانگر شیوۀ سلوک و اندیشیدن آنهاست. مشهورترین این نامهها در کلیّات عبید زاکانی آمده است. برخی از پژوهشگران در انتساب این آثار به عبید تردید کردهاند. در کلیّات عبید زاکانی، نسخۀ کتابخانۀ راغبپاشا،که پیشتر مورد توجه مصححان آثار عبید نبوده است، این دو نامه همراه با نامۀ سومی دیده شده که بسیار به دو نامۀ پیشین شباهت دارد. در نوشتۀ حاضر پس از ذکر پیشینه، متن هر سه نامه را با توجه به دستنویسها، چاپها، ویژگیهای سبکی و برخی منابع همارز بررسی میکنیم و میکوشیم در ضمنِ ارائۀ نامۀ نویافته، ویرایشی دقیقتر از دو نامۀ نخست بهدست دهیم. درنهایت با درنگ بر بعضی از اصطلاحات و واژهها، صورت صحیح و برخی از وجوه معنایی آنها و خوانش خود را از پارهای عبارات توضیح میدهیم.
In ancient Iran, many groups, sects, and even some guild owners and
craftsmen used to invent a particular language over time that was sometimes
difficult, if not impossible, to be understood thoroughly or even generally by
others. Qalandars were considered one of the most important social classes
in Iran that had their own thought and consequently their own language, and
some clear indications of them are still present in Iranian culture. In spite of
all the valuable efforts that have been made to gain sufficient knowledge
about Qalandars, many aspects of their lives have remained unseen or
unknown. Their constructed language or the Qalandari Lutr is one of the
topics deserving attention. Qalandars’ letters to each other are among the
works left by them which are replete with jargons and terminology specific
to this class. In other words, they represent the way they thought and lived.
The most important of these letters are included in The Generalities by
Obaid Zakani. Some scholars have been skeptical about attributing these
works to Obaid. In Obaid Zakani’s The Generalities, the manuscript kept in
Raghib Pasha Library which has previously been neglected by the editors of
Obaid's works, these two letters were found along with a third letter, which
is very similar to the previous two letters. The present paper initially presents
the background, and subsequently examines the texts of all three letters
regarding the handwritten manuscripts, prints, stylistic features and some
equivalence references, and tries to provide a more accurate edition of the
first two letters while presenting the new-found letter. Finally, this paper
presents the correct form of some jargons and terminologies, some of their
semantic aspects, and the researcher’s reading of them.
خلاصه ماشینی:
اين نامه ها در ويرايش دوم اتـابکي بـا عنـوان «رسـالۀ مکتوبـات » (همـو، ١٣٤٣: ٣١٠-٣١١)، در ويرايش سوم او با عنـوان «نامـه هـاي قلنـدران » (همـو، ١٣٨٤: ٣٥٧- ٣٥٨)، در چــاپ افــشار بــا عنــوان «نامــۀ قلنــدران » (همــو، ١٣٥١: ٥٥-٥٦) و در چــاپ دادعليشايف و محجوب با عنوان «مکتوب قلندران » (همو، ١٩٩١: ٢٠١-٢٠٢؛ همـو، ١٩٩٩: ٢٩٧-٢٩٨) منتشر شده اند٢، اما در اين ميان نکته اي قابل توجه ديده مي شود؛ نامـه هـا در سـه چاپ افشار، دادعليشايف و محجوب ، درست در ميان «رسالۀ دلگشا» آمده اند.
محجوب از دستنويس کتابخانۀ حميديه به عنوان دستنويس ششم تصحيح خود و شفيعي کدکني از آن به عنوان اساس کار خود در ويـرايش اين دو نامه در قلندريه در تاريخ استفاده کرده اند و دو دستنويس آخر را تنهـا محجـوب در چاپ خود ديده و از آن ها به عنوان دستنويس هاي هشتم و نهم در تصحيح خـود بهـره بـرده است .
] براي اظهار قريحۀ اصحاب طنـز» دانـسته و ايـن دو نامـه را برساختۀ عبيد دانسته است (شفيعي کدکني ، ١٣٨٦: ٣٧٣) و در جايي ديگر از همـين کتـاب در انتساب اين نامه ها به عبيد زاکاني ترديد کرده (همان : ٢٥٣-٢٥٤) و به درستي زبان ايشان را «زباني ويژه با واژگاني گاه بسيار خصوصي و غيرقابل فهم » توصيف کـرده اسـت (همـان : ٤٩٠).