چکیده:
بیان مسیله: ساختار آموزش معماری امروز و آموزههای ارایه شده در این نظام بیشتر به چگونگی ساخت کالبد معماری (محوریت کالبد) و آفرینشگری اثر معماری کوشیده که این موضوع منجر به اقتدار ابرهای ساختگی و خودشیفتگی انسان معاصر شده است. معماری پدیدهای محلی است که ذات و ریشه آن را بایستی در انسان محلی و تجربههای زیسته آن جست و جو کرد. از اینرو این پژوهش بهدنبال پاسخ به چیستی آموزههای زیستشده شعر حافظ و پدیدارشناسی تاثیر این تجربهها در فرایند یادگیری معماری است.
هدف پژوهش: هدف از این پژوهش شناخت و بازاندیشی تجربههای زیست شده انسان در ارتباط با خوانش شعر حافظ جهت ارتقاء آموزههای انسانساز در فرایند یادگیری معماری است.
روش پژوهش: به لحاظ مطالعات انسانی به کار رفته، این تحقیق، پژوهشی کیفی است که با روش پدیدارشناسی و رویکرد ون منن (توصیفی- تفسیری) یکی از جریانهای فکری در حوزه تعلیم و پرورش انسان؛ کوشیده است با عنایت به تجربههای زیست شده انسان در عالم شعر حافظ از طریق افرادی که با ادبیات و شعر حافظ آشنایی دارند به عنوان مشارکتکنندگان تحقیق به جست و جوی آموزههای درونی و ذهنی بپردازد. در روند پژوهش 18 آموزه اصلی از طریق مصاحبه با هشت نفر از متخصصین فلسفه، ادبیات، علوم انسانی و معماری که دارای تجربه زیست شده در عالم شعر حافظ بوده استخراج و سپس به کمک نرم افزار مکس کیودا (MAXQDA) مضامین اصلی افقی سازی و جمع بندی شده است.
نتیجه گیری: شعر حافظ به عنوان «فضای میانجی» پدیدهای است که هم به جنبههای ساخت انسان میکوشد و هم تکنیکهای برقراری روابط گسترده با دیگر پدیدهها را ارایه میدهد. نتیجه این پژوهش در قالب مدل نهایی (دایره مینا) به معنای پالایشگری انسان و خود درمانی جهت تغییر نگرش سلطهجویانه پدیدههای ایستا، چگونگی تعلیم انسان و نگارش معماری از طریق تجربههای زیست شده حافظ با زبان استعاری ترسیم شده است.
خلاصه ماشینی:
روش پژوهش: به لحاظ مطالعات انسانی بهکار رفته، این تحقیق، پژوهشی کیفی است که با روش پدیدارشناسی و رویکرد ون منن (توصیفی- تفسیری) یکی از جریانهای فکری در حوزۀ تعلیم و پرورش انسان؛ کوشیده است با عنایت به تجربههای زیستشدۀ انسان در عالم شعر حافظ ازطریق افرادی که با ادبیات و شعر حافظ آشنایی دارند بهعنوان مشارکتکنندگان تحقیق به جستوجوی آموزههای درونی و ذهنی بپردازد.
در روند پژوهش 18 آموزۀ اصلی از طریق مصاحبه با هشت نفر از متخصصین فلسفه، ادبیات، علوم انسانی و معماری که دارای تجربۀ زیستشده در عالم شعر حافظ بوده استخراج و سپس به کمک نرمافزار مکس کیودا ( MAXQDA) مضامین اصلی افقیسازی و جمعبندی شده است.
فرایند یادگیری معماری با چگونه دیدن به معنای بازاندیشی ارتباطی مستقیم دارد از طرفی ادبیات و شعر نیز همواره ارتباطی وجودی و متفکرانه جهت ارتقاء راههای چگونه نگریستن با دیگر پدیدهها در ارتباط با انسان داشته (طهوری، 1396؛ Hasirci & Tunaulav, 2012)) بهگونهای که از دیرباز روحیۀ شاعرانه زیستن ایرانیان و برقراری پیوند با شاعرانشان باعث شده «شعر» و «قریحۀ شاعرانگی» در زندگی پارسیان حضوری مداوم داشته باشد1 (شایگان، 1393، 1).
از آنجایی که این مقاله با نگاهی نو یادگیری را بهعنوان فرایند زیستن و کسب تجربه (Van Manen, 2013, 139) مطرح میکند، خوانش پدیدۀ شعر حافظ را متمایز از تمرینهای بصری حاصل کارگاههای معماری آکادمیک مطرح کرده، چرا که پژوهش بهدنبال الهامگرفتن و دستیابی به ایدههای بصری معماری در ارتباط با شعر حافظ نبوده است.