چکیده:
با پیشرفتهای مادی و فنی عصر صنعتی در قرن هیجدهم میلادی، انسان معاصر برای تبیین موقعیت جدید خود، مفهوم توسعه را شکل داد. این مفهوم ابتدا با دستاوردهای مادی زندگی بشر شناخته میشد و ازاینرو فرایند توسعه توجه چندانی به دستاوردهای علوم انسانی و اجتماعی نداشت. این امر باعث شد الگوهای توسعه در ابتدا وجه کمی بیابد. اما این فرایند در بستر تاریخی دچار تغییر شد، زیرا پیامدهای برنامههای رشدمحور و متکی بر آموزههای مدرنیزاسیون و اثرات مخرب اجتماعی، انسانی و زیستمحیطی آنها نقدهای بسیاری را در پی داشت، بنابراین موج تازهای از بازگشت و توجه عمیقتر بر مولفههای انسانی (علوم انسانی) شکل گرفت. نوشتار حاضر در صدد پاسخ به این پرسش است که چه مولفههایی از علوم انسانی در معنای عام آن در شکلگیری نظریههای متاخر توسعه نقش داشته و این مولفهها چگونه به صورتبندی الگوهای نظری توسعه کمک کردهاند. روش مورد استفاده در این پژوهش روش نظریة مبنایی خواهد بود. به این معنا مولفههای تاثیرگذار علوم انسانی در امر توسعه از طریق کدگذاری باز از میان نظریههای و الگوهای توسعه استخراج و با کدگذاری محوری، مقولهبندی و در نهایت با کدگذاری انتخابی به ارائة مدل نظری ارتباط علوم انسانی و مفهوم توسعه منتهی خواهد شد.
With the material and technical advances of the industrial age in the eighteenth century, contemporary man formed the concept of development to explain. This concept was initially known for the material achievements of human life, and therefore the development process did not pay much attention to the achievements of the humanities and social sciences. This caused the development patterns to find a quantitative form at first, and the quality aspect of human life to be marginalized. But this process changed in the historical context,. The present paper seeks to answer the question of what components of the humanities in their general sense have contributed to the formation of late theories of development, and how these components have contributed to the formation of theoretical models of development. The method used in this research will be the basic theory method. In this sense, the influential components of humanities in development through open coding will be extracted from theories and models of development and with axial coding, categorization and finally with selective coding will lead to presenting a theoretical model of humanities relationship and development concept.
خلاصه ماشینی:
نوشتار حاضر در صـدد پاسـخ بـه ایـن پرسـش اسـت کـه چـه مولفـه هـایی از علوم انسانی در معنای عام آن در شکل گیری نظریه های متاخر توسعه نقش داشته و این مولفه ها چگونه به صورتبندی الگوهای نظری توسعه کمک کرده اند.
سیطرة رویکرد کمی و مادی بر مفهوم توسعه ، در ابتدای امر، موجب شد مولفه هایی چـون گسترش بازار، انباشت سرمایه ، تخصص و تقسیم کار (همتی ، ١٣٨٨: ٤٥) به عنوان وجه ممیـزة توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی شناخته شود و نظریه های توسـعه نیـز بـه صـورت فرمـول هـای ریاضی و بر اساس مفاهیم فنی تعریف شوند (ر.
این علوم با ارائة تعریف های جدیـد از جامعة انسانی ، چشم انداز و شرایط مترتب بر آن ، در حوزه های سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی به صورتبندی جدید مفهوم توسعه کمک کرد.
بنابراین علوم انسانی و اجتماعی با صورتبندی نظام فلسفی و معرفت حاصل از دانش های تاریخ ، الهیات و اخلاق ، جامعه شناسی ، حقوق ، انسان شناسی و روانشناسی و ارائة تعریف از جایگاه انسان در نظام آگاهی به تبیین جایگاه انسان در نظریـه هـا و الگوهـای توسعه کمک می کند.
تعریف آزادی انسان و تبیین محدودة آن بـا توجـه بـه محـدودیت هـای فیزیکـی و مـادی براساس نظام فلسفی ، تاریخی ، اعتقادی ، اخلاقی ، معرفتی و سیاسـی صـورت مـی گیـرد و ایـن بسترها همگی در حوزة علوم انسانی و اجتماعی قرار دارند.
at the Clarendon press: Domar, Evsey D (1960), Essays in the theory of economic growth, New York: Oxford University Press.
Solow, Robert M [1970], Growth theory an exposition, New York: Oxford University Press.