چکیده:
نسخۀ نویافتۀ منثور موسوم به کلیات گرشاسپنامه از طومارهایی است که صورت نهایی آن در عهد قاجار نوشته شد؛ اما به تصریح نویسنده آن، «مرشد قلی»، منبع آن، طومار جامعی بازمانده از عهد شاهطهماسب صفوی، نوشتۀ فردی به نام «سیفالدین» بوده و از این حیث، قدمت منبع آن از قدیمترین طومارهای شناختهشدۀ فارسی بیشتر است و قدمت طومارنویسی فارسی را دو سده پیشتر میبرد. نقد منابع این طومار قجری- صفوی نشان میدهد نویسنده به تعدد روایات آشنا بوده و رونویسی صرف انجام ندادهاست؛ از جمله، روایات جالب توجهی از مرگ نریمان و گرشاسب در سپندکوه دارد؛ هم چنین در این متن، گرشاسب برخلاف روایت گرشاسبنامه به مرگ طبیعی نمیمیرد و در سپندکوه بر اثر نیروی مغناطیس کشته میشود. این جستار ضمن معرفی نسخه، ویژگیهای زبانی و سبکی آن را بررسی کرده است. متن، زبانی ساده دارد و در سطوح واژگانی، نحوی و بلاغی نه سبک سست برخی متون عامیانه و نه سبک مصنوع متون دیوانی را دارد که نمایندۀ رواج ادبیات عامیانه در عصر قجر است. شیوۀ استفادهاش از منبع اصلی (طومار طهماسبی) بازنویسی و تکمیل بخش پایانی با منبع دوم (تاریخ سیستان) است و از لحاظ محتوا، متن مستقلی از روایات گرشاسب به شمار میآید.
A newfound manuscript which is known as Kolliat-e Garshaspname , is one of the scrolls which Its final form has been written in Qajar era.The author of this manuscript, Morshed Gholi, has prepared this mentioned manuscript based on a manuscript by Sef Aldin which had been related to the Safavid era (Shah Tahmasp ) . The review of this manuscript shows that the writer has been familiar with the multiplicity of narations and has not been a mere copywriter. One of noticeble interesting narration is the death of Nariman and Garshasb in the Sepandkooh. In spite of Garshaspname naration, in this naraition, Garshasb doesn't die of natural death and is killed by the force of magnetism. The authors of this article not only introduce this manuscript but also show its linguistic and stylistic features. Based on this study, the manuscript has a simple language and using ellipsis and participle are the obvious Syntactic features of the manuscript. In terms of rhetorical aspects mainly, contains, exaggeration, irony and similes, which are mostly sensational, banal and streotype. In addition Rhyme and pun rarely exist in this manuscripton.
خلاصه ماشینی:
دوم ، اينکه ديرينگي اصل روايات اين متون به تأخر نسخه هاي آنها ربطي ندارد و بعضاً مضمونهاي بسيار کهني را در خود حفظ کرده است که در مسير شناخت آنها و بررسي ارتباطشان با متون حماسيِ منظوم ، خاستگاه و روند تطور اين روايات روشن خواهد شد و به ياري اين مقايسه ميتوان فهميد که روايات هر اثر در سير حماسه هاي ايراني از ادبيات پهلوي تا شاهنامه و بيش متن هاي آن در تطور حماسه هاي ملي ايران چه سهمي داشته است ؛ آيا اثري جديد و مستحدث است يا حاوي دگرديسه اي از منابع کهن ؟ سوم ، اينکه با بررسي چنين متوني در بافت تاريخي و اجتماعيِ آن روشن خواهد شد که پسند و ذوق عمومي هر عصر و بازتاب خواست مخاطبان بر ذهنيت نقالان بر روايات متون شفاهي چه تأثيري گذاشته است (برون متن روايت ) و ذائقۀ مردم عصر، چه نوع جهتدهي خاصي بر سبک بيان و طرز سخن پردازي نقال داشته ، و در نهايت ميتوان دريافت بنا بر کدام علل سياسي، اجتماعي و تاريخي رواياتهاي طومارهاي نقالي، نسبت به خاستگاه روايات ، تحول پيدا کرده است .
قلاج در اصل به معنايُ پک زدنِ محکم و ممتد به سيگار است (انوري،١٣٨١: ج ٦/ ٥٦٦)؛ اما در اين طومار، حالت دمان وِ کشندٔە دَم اژدها با اين واژه وصف ميشود: «قلاج نفس بند کرده به کمر گرشاسب که او را به کام بکشد» ( کليات گرشاسب نامه : برگ ١٤)؛ با وجود اين ، اين لغت نيز خاص طومار گرشاسپ نيست و در ديگر طومارهاي قجري و برخي از داستانهاي مشهور فارسي در اين عصر، چون اميرارسلان نامدار، سابقه دارد: «تا اميرارسلان رفت که تير رها کند، اژدهاي حرام زاده قلاج نفس را به کمر اميرارسلان بند کرد» (نقيب الممالک ، ١٣٨٧: ٥٤١؛ براي جستجوي ريشۀ ترکي آن ر.