چکیده:
علیّت یکی از اساسیترین مباحث فلسفی است که از ابتدای آغاز تفکر فلسفی در میان فلاسفه رایج بوده است. در این میان معنایی که از علیّت در نگاه اوّل متبادر میشود، علیّت خارجی است. در علیّت خارجی، علّت وجودی جدا از معلول دارد. امّا در نوعی دیگر از علیّت که علیّت تحلیلی نام دارد، علّت و معلول یک مصداق داشته و رابطه علیّت میان حیثیّتهای مختلف یک موجود برقرار است. یکی از سوالات اساسی که در این نوع علیّت قابل طرح است، این پرسش است که به چه ملاکی میتوان یک حیثیّت را علّت و دیگری را معلول دانست و اساساً این تقدّم و تاخّر علّی چگونه کشف میشود؟ اگر این سوال به نحو صحیح پاسخ داده نشود، میتواند اشتباه در مصادیق علّت و معلول را در پی داشته باشد. در راستای همین مهم، این نوشتار به روش تحلیلی، ملاک علیّت را در علیّت تحلیلی بررسی میکند و دو راه تلازم و شمول معنایی را بهعنوان راههای کشف این ملاک تبیین میکند. در ادامه با بررسی چند نمونه، بر عملی بودن این راهکارها تأکید میکند و در آخر با طرح یک راه نادرست، منشأ خطای نوشتههای قبلی را در تعیین مصداق علّت و معلول روشن میسازد.
As one foremost philosophical issue, causality has been open to discussion by the philosophers since the beginning of philosophical thinking. The prima facie meaning of causality amidst those discussions might occur to the mind is external causation. In external causality, the existence of a cause is separate from that of effect. However, in another account of causation known as analytical causality, cause and effect have one identical instance i.e. the causal relation is between two different aspects of one identical thing. One main question as to analytical causality is that how and by what criterion we can distinguish one aspect as the cause and the other as the effect. Principally, how we can discern the causal priority and posteriority? Were this question not answered duly, one might confuse the instance of the cause with that of the effect. In the course of his effort, the author goes to analytically examine the criterion for causality in analytical causation. For this matter, he proposes two ways for discovering such a criterion: mutual implication and semantic comprehensiveness. He then goes on to study a few samples to show that his mechanism works well and in the end by proposing an incorrect sample demonstrates the root of error in the preceding literature when their authors came to determine instances of cause and effect.
خلاصه ماشینی:
یکی از سوالات اساسی که در این نوع علیّت قابل طرح است، این پرسش است که به چه ملاکی میتوان یک حیثیّت را علّت و دیگری را معلول دانست و اساساً این تقدّم و تاخّر علّی چگونه کشف میشود؟ اگر این سوال به نحو صحیح پاسخ داده نشود، میتواند اشتباه در مصادیق علّت و معلول را در پی داشته باشد.
اکنون این سؤال پیش میآید که در علیّت تحلیلی، آیا حکم وقوف و ابتناء مربوط به مفاهیم است یا مصادیق؟ میدانیم که بین مفاهیم ذهنی، رابطه علیت تحلیلی برقرار نیست؛ زیرا این مفاهیم متوقف بر یکدیگر نیستند؛ مفهوم قادر علت مفهوم خالق نیست، مفهوم علم علت مفهوم اراده نیست و...
امّا دو سؤال اساسی در اینجا باید پاسخ داده شود: اول اینکه آیا میتوان با کشف رابطه تلازم بین دو معنا، رابط سببیّت بین آنها را کشف کرد؟ به بیان دیگر، تردیدی نیست که هر سببیّتی نشاندهنده یک رابطه تلازم است، اما آیا هر تلازمی نشاندهنده علیت است؟ آیا منشأ تلازم منحصر در علیّت است یا خیر؟ در پاسخ میگوییم در میان فلاسفه این بحث مطرح است که «منشأ تلازم بین دو امر چیست»؟ گروهی همچون ابن سینا، ملاصدرا و خواجه نصیر طوسی علیّت را تنها منشأ تلازم میدانند.
سرّ این مطلب در آن است که همانگونه که در قانون معیّت علّی معلولی در علیّت خارجی، هم از وجود معلول میتوان به وجود علّت پی برد و هم از وجود علّت میتوان به معلول رسید (انّی و لمّی)، در علیّت تحلیلی نیز از هر دو طرف تلازم میتوان به طرف دیگر رسید و دلیلی برای علیّت و سببیّت یکی بر دیگری یا امر سومی بر آنها موجود نیست.