چکیده:
آموزش و پرورش ، به رغم تلاش های صورت گرفته در حیطه برنامه ریزی تفصیلی آموزشی و درسی و نیز در حیطه های اجرایی و اداری، دارای نظامی متمرکز است . این تمرکز برنامه درسی یکسان و بدون انعطاف را از لحاظ محتوای شیوه های آموزش و تدریس و نوع ارزشیابی برای هر موضوع درسی، برای همه دانش آموزان اعم از شهری و روستایی و. . . با هر نوع استعداد، علاقه و خاستگاه اقتصادی و اجتماعی، از هر جنس ، نژاد، زبان و فرهنگ و. . . . تجویز میکند. در چنین نظام هایی عملا هیچ گونه نوآوری و ابتکار چشمگیر و موثری امکان نهادینه شدن نمییابد زیرا هر اقدامی باید از بالا تصمیم گیری شده و به طور سراسری به اجرا گذاشته شود. بدنه اجرایی با هر چه از بالا بیاید به صورت یک دستور اداری و از سر رفع تکلیف برخورد میکند و به مجرد برخورد با یک مانع پیش بینی نشده ، اجرای دستور را متوقف میکند. در این شرایط کاربرد فناوری اطلاعات در آموزش تنها در سطح حداقل مثلا به صورت یک موضوع درسی، امکان پذیر خواهد شد. افزون بر آن به واسطه این تمرکز توان برنامه ریزی درسی و رهبری فرایند یادگیری که از مهارت های اصلی و کاربرد فناوری در آموزش و پرورش به شمار میرود، در معلمان رشد نمییابد.
علاوه بر تمرکز، دولتی بودن همه فعالیت های تهیه و تولید مواد و نرم افزارهای آموزشی مانع رشد و بالندگی بخش خصوصی در این زمینه شده است و حال آنکه از شرایط موفقیت برنامه کاربرد فناوری اطلاعات در آموزش ، مشارکت فعال بخش خصوصی است . پرورش نیافتن تفکر منطقی، خلاقیت ذهنی، روحیه جستجوگری و مهارت مدیریت فرایند یادگیری ناشی از نارساییهای برنامه های تربیت معلم و مساعد نبودن شرایط محیط کار برای بروز و شکوفایی هر نوع خلاقیت در معلمان . ضعف قابل توجه انگیزه ناشی از علاقه مند نبودن به حرفه معلمی یا نداشتن توان لازم برای ایفای این نقش . جو مدیریت آمرانه و غیر
مشارکتی حاکم بر روابط اداری، کمی حقوق و دستمزد، احساس وجود تبعیض بین کارکنان دولت با معلمان و بالاخره نبود منزلت حرفه معلمی با توجه به نقش کلیدی معلمان و مدیران میانی درموفقیت برنامه های کاربرد فناوری اطلاعات در آموزش . از این رو ضروری است که در طراحی برنامه های کاربرد فناوری اطلاعات در آموزش برای رفع یا تقلیل این محدودیت چاره ویژه ای اندیشیده شود.
خلاصه ماشینی:
بهبود کيفيت و توسعه تنها از طريق ايجاد يک فرهنگ توسعه مداوم و ايجاد تغييرات موردنياز و تدريجي در نگرش و طرز تلقي از توسعه دانشگاه ها به واسطه ارزيابي ميزان توسعه يافتگي آن ها به وجود ميآيد؛ بنابراين ضرورت دارد رهيافت ارزيابي را در سطح کليه دانشگاه هاي کشور (نظام آموزش عالي) به کار ببريم تا بستر لازم جهت نهادينه شدن فرهنگ ارزيابي و بهبود و ارتقاء کيفيت در نظام آموزش عالي کشور مهيا گردد؛ بنابراين برنامه ريزي صحيح براي رسيدن به اهداف توسعه مستلزم شناخت و توصيف وضع موجود فعاليت هاي حال و آينده دانشگاه ها و مراکز آموزش عاليو پژوهشي است ( ,Moradi Masihi ٢٠١٧).
شناخت و توصيف وضعيت موجود کمک مينمايد تا در روند توجه به مسئوليت ها و نقش هاي دانشگاه در عرصه ملي و بين المللي و ارتقاي سطح اطلاع رساني در بخش آموزشي کشور و همچنين با مقايسه عملکرد گذشته و حال ، ارزيابي دروني و بيروني آن ها، جهت گيري صحيح فعاليت هاي علمي، آموزشي، پژوهشي و فرهنگي آينده اين بخش ميسر شود.
(گلابي، ١٣٦٨) در هر دو زمينه نظري و تجربي دلايل فراواني بر ضرورت توجه خاص به آموزش و پرورش و توسعه منابع انساني از طرف دولت هايي که هدفشان بالا بردن رشد اقتصادي و بهبود پرورش انساني است در اختيار ميباشد و مهم تر از همه کوشش براي بهبود و گسترش آموزش و پرورش براي اعتلاي آحاد افراد در ابعاد زير باشد: الف - بعد اخلاقي: اگر آموزش و پرورش به عنوان يک حق انساني مورد عنايت قرار گرفته ، به دليل اين است که در نتيجه آن خلاقيت فردي و مشارکت مؤثر در وظايف اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جامعه تقويت شده و بدين ترتيب به اعتلاي رشد و پرورش انساني کمک ميشود.