چکیده:
مسئولیت و رسالت ادبیات کودک و نوجوان، تربیت فرزندانی فرهیخته، آگاه، علاقهمند به ارزشهای دینی، تقویت حس میهندوستی، آشنایی با آداب درست اجتماعی، احترام به حقوق دیگران، دوری جستن از اخلاق و رفتار ناپسند میباشد و برعهدهی شاعران و نویسندگان در این زمینه میباشد. از اینرو پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان مفهومپردازی آثار شاعران معاصر در کتب فارسی دوره ابتدائی (ادبیات کودکان) در زمینه میهندوستی و با تکیه بر آثار قیصر امینپور انجام گرفته است. پژوهش حاضر با روش تحقیق توسعهای کاربردی انجام گرفته است که به بررسی آثار پیشین در این رابطه پرداخته و سپس تحقیق حاضر را جهت استفاده و رشد علم در اختیار سایرین قرار میدهیم. در نهایت نیز بعد از بررسیهای صورت گرفته نتیجه چنان حاصل شد که هر سه شاعر قیصر امینپور، سلمان هراتی و طاهره صفارزاده، به وطن و سرزمین مادریشان عشق میورزند و با ابراز عشق به میهن، تعهد و پایبندیش را به وطن نشان میدهد و با زبان کودکانه سعی بر ابراز مفهوم دارد. از عمدهترین مضامین امینپور عشق به میهن، توصیف شکوهمند و باعظمت وطن درباره شهرهای اشغالی و ویران جنگ، دلتنگی برای شهرها و بالاخره دعوت به مبارزه و ایستادگی در مقابل فتنههای دشمن و سرافرازی وطن است.
خلاصه ماشینی:
از اين رو پژوهش حاضر با هدف بررسي ميزان مفهوم پردازي آثار شاعران معاصر در کتب فارسي دوره ابتدائي (ادبيات کودکان ) در زمينه ميهن دوستي و با تکيه بر آثار قيصر امين پور انجام گرفته است .
وطن دوستي در شعر فارسي، جلوة ويژه اي دارد و در هر زمان که وطن مورد هجوم بيگانگان قرار گرفته است ، شاعران دست به قلم شده اند و در وصف آن اشعار و منظومه هايي شيوا و بليغ سروده اند (شريف پور، حسن ترابي، ١٣٩٤).
نمودهايي از وطن دوستي سه شاعر معاصر، قيصر امين پور، سلمان هراتي و طاهره صفارزاده بيان شده است که هرکدام با ديدي متفاوت به وطن نگريسته اند امين پور بيشتر از زادگاه و زادبوم خود با عنوان وطن يادکرده و سلمان ، وطن را چون معشوق خويش دوست ميدارد و اين عشق را با حس ملي و ديني در هم ميآميزد و وطن را به مظاهر طبيعت مانند ميکند و با آن سخن ميگويد و سادگي و ايستادگياش را ميستايد.
نمودهايي از وطن دوستي سه شاعر معاصر، قيصر امين پور، سلمان هراتي و طاهره صفارزاده بيان شده است که هرکدام با ديدي متفاوت به وطن نگريسته اند امين پور بيشتر از زادگاه و زادبوم خود با عنوان وطن يادکرده و سلمان ، وطن را چون معشوق خويش دوست ميدارد و اين عشق را با حس ملي و ديني در هم ميآميزد و وطن را به مظاهر طبيعت مانند ميکند و با آن سخن ميگويد و سادگي و ايستادگياش را ميستايد.