چکیده:
ادرامات گردشگران از ریسک و تصویر یک مقصد، در رفتار و تصمیم گیری های مربوط به گردشگری نقش حیاتی را ایفا می
کنند. قابل ذکر است که همه گردشگران استنباط یکسانی از ریسک های متفاوت ندارند. فرایندهای شناختی و عاطفی که افراد
هنگام احساس خطر تجربه می کنند ضروری است. ریسک های گردشگری باید به همراه تصویر مقصد و نگرش گردشگران
مورد مطالعه قرار بگیرد. شناخت پدیده ریسک ادراک شده از آن جهت اهمیت دارد که می تواند زمینه ساز اصلی توسعه تقاضا
برای یک مقصد باشد. با شناخت ابعاد آن عواملی که آن را تبیین می کند و ایجاد تغییراتی در مقصد، می توان نگرشها و
نبات رفتاری گردشگران را بهبود بخشید. تحقیق حاضر با هدف بررسی نقش شور و اشتیاق گردشگران به گردش و توریسم در
نیات رفتاری آنها انجام شد. تحقیق حاضر، تحقیقی توصیفی بود که مطالب با استفاده ا مقالات و کتابهای مرتبط جمع آوری
کردید. نتایج تحقیق نشان داد شور و اشتیاق گردشگران به گردش و توریسم در نیات رفتاری آنها نقش موثری دارد.
خلاصه ماشینی:
بررسي نقش شور و اشتياق گردشگران به گردش و توريسم در نيات رفتاري آنها عليرضا گلستاني ١*، فاطمه عالي ٢ ١ استاديار و عضو هيئت علمي، گروه علوم اجتماعي، دانشگاه پيام نور بوشهر، بوشهر، ايران (نويسنده مسئول ) ٢ دانشجوي کارشناسي ارشد، گروه علوم اجتماعي، دانشگاه پيام نور بوشهر، بوشهر، ايران ، چکيده ادرامات گردشگران از ريسک و تصوير يک مقصد، در رفتار و تصميم گيري هاي مربوط به گردشگري نقش حياتي را ايفا مي کنند.
ناملموس بودن و غيرقابل تجربه بودن خدمات گردشگري بدين معناست که اين دسته از خدمات ، قبل از خريد قابل تجربه و قابل آزمايش نيستند و به همين دليل موجب مي شوند تا ريسک ادراک شده گردشگران در استفاده از خدمات گردشگري افزايش يابد و در نتيجه برنيات رفتاري و تمايل به بازديد مجدد از مقاصد گردشگري تأثير بسزايي بگذارد (رنجبريان و همکاران ، ١٣٩٨).
کرونين و تيلور٤ (١٩٩٢) و زير بناي نيات رفتاري فرد را به وسيله دو شاخص تخمين زده اند: هدف از بازخريد و هدف از فراهم کردن توصيه هاي مثبت ؛ سوان ٥ (١٩٨١) نيات رفتاري را با عنوان رفتار آينده پيش بيني شده يا برنامه ريزي شده افراد تعريف کرده است .
پاتواردهان و بالاسوبرامانيان ١٨ (٢٠١١)، وابستگي هاي عاطفي را به اين صورت تعريف کرده اند: حالتي از وابستگي(که در واکنش به يک برند به عنوان محرک به ذهن خطور مي کند) است که با احساسات مثبت قوي نسبت به برند، انگيزه بالاي ايجاد شده به وسيله برند و يک تمايل به اينکه برند بر ذهن مصرف کننده تسلط داشته باشد.