چکیده:
فشار اقتصادی در خانواده-هایی که زوجین قادر به تطابق خواسته-های مالی خود با شرایط فعلی خانواده نیستند می «تواند
موجبات تعارضاتی در زمینه-ی اولویت-های مالی هر یک از زوجین یا خانواده شود. از سوی دیگر این تعارضات ناشی از
آشفتگی مالی می-تواند تجربه هیجانی نسبت به همسر را تحت تاثیر قرار دهد؛ لذا پژوهش حاضر با هدف تعیین و مقایسه
اثربخشی بسته-ی آموزشی مدیریت موف پول با واقعیت درمانی بر رضایت زناشویی و تجربه هیجانی نسبت به همسر زنان
متاهل بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری دو ماهه بود. جامعه
آماری کلیه زنان متاهل شهر تهران در سال ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بود که ۴۵ زن متاهل به شیوه نمونهگیری هدفمند انتخاب و به صورت
تصادفی در دو گروه آزمایش ویک گروه گواه قرار داده شدند (هر گروه ۱۵ نفر). گروههای آزمایش هشت جلسه نود
دقیقه-ای مداخلات مربوط به آموزش مدیریت موف پول محقق ساخته (۱۴۰۰) و واقعیت درمانی گلاسر (۲۰۸) را به صورت
هفتهای یک جلسه ۹۰ دقیقهای به صورت جداگانه دریافت نمودند در حالی که گروه گواه در انتظار دریافت مداخله بوده و
در طول اجرای پژوهش این مداخلات را دریافت نکرد. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (۱۹۹۸)
و پرسشنامه تجربه هیجانی نسبت به همسر (غفرالهی و یوسفی» ۹۷) بود. داده-های گردآوری شده با استفاده از واریانس
اندازهگیری مکرر تحلیل شد. نتایج نشان داد که بسته مدیریت موف پول و واقعیت درمانی بر رضایت زناشویی (۳-۵۰/۵۸.
۱) تجربه هیجانی مثبت (۳-۴/۴۴ء ۳۰/۰۱۸-) و تجربه هیجانی منفی (۳-۳/۵۲ء ۳۰/۰۳۸-) تاثیر معنادار دارند. نتایج
آزمون تعقیبی نیز نشان داد که بین دو گروه آزمایش در زمینه اثربخشی تفاوت معناداری وجود ندارد در نتیجه میتوان گفت
ثر هر دو بسته آموزشی یکسان است. در مجموع نتایج این پژوهش نشان داد که هم بسته تدوین شده مدیریت موفق پول که
یک پروتکل مبتنی بر فرهنگک و بومی است و هم بسته آموزشی واقعیت درمانی میتوانند تجارب هیجانی منفی همسران در
خانواده را کاهش داده و بر بهبود روابط و رضایت زناشویی و تجارب هیجامی مثبت اثرگذار باشند.
The aim of this study was to explain the relationship between the dimensions of general intelligence and marital satisfaction of women with the mediating role of moral intelligence. The present study was descriptive and correlational. The statistical population of the study consisted of all married female students of Marvdasht Azad University, who were studying in the academic year 1397-1396. Among the statistical population, 150 married female students were selected by convenience sampling and studied. Cattell General Intelligence, Link and Kiel Moral Intelligence and Marital Satisfaction Questionnaires were used to collect data. After collecting and extracting data, participants' scores were analyzed using hierarchical regression analysis. The results of hierarchical regression analysis showed that moral intelligence has a moderating role in relation to the dimensions of general intelligence and marital satisfaction.