چکیده:
در محیط کاری پیچیده و مبهم امروزی، مدیران کسب و کارها علاوه بر تلاش برای بقا سازمان، باید بتوانند زمینه رشد و بالندگی را فراهم آورند. مربیگری ظرفیت رشد را در سازمان تسهیل میکند. از همین منظر، هدف پژوهش حاضر شناسایی چارچوب انتخاب سبک مربیگری مدیران کسب و کارهای با رشد بالا است.این پژوهش از منظر هدف کاربردی بوده و با توجه به ماهیت اکتشافی تحقیق، از روش مطالعه موردی چندگانه استفاده شده است. به منظور ارائه یک چارچوب مفهومی با 19 مدیر، مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت. برای تحلیل یافتههای مصاحبه کدگذاری سه مرحلهای انجام شده است.یافتههای این تحقیق نشان میدهد که رویکرد مدیران در انتخاب سبک مربیگری، رویکردی اقتضایی است. چارچوب مفهومی ارائه شده در این پژوهش بر اساس هدف-شیوه -مولفههای موقعیتی طراحی شده است. هدف از انتخاب سبک مربیگری تغییر در یادگیرنده در سه سطح دانش، نگرش و رفتار است. به منظور ایجاد این نوع تغییرات مدیران از سبکهای چالشی، اکتشافی، توانمندسازانه و آگاهیبخشی استفاده می کنند. مولفههایی که در انتخاب سبک مربیگری نقش دارند را میتوان در 4 بعد، مربی، یادگیرنده، رابطه مربی – یادگیرنده و سازمان دستهبندی نمود. مدیران سبک مربیگری خود را براساس برخی مولفهها از جمله: یادگیری چابکانه یادگیرنده، میزان سطح اعتماد بین مربی – یادگیرنده، ویژگیهای سازمان و پویایی مدیر، انتخاب میکنند.
Being faced with a complex and uncertain business environment today, directors of enterprises, should, in addition to their struggle for the organization's survival, have the capability to pave the grounds for development and growth. Coaching is deemed a factor to facilitate the capacity for growth. From this angle, the objective of this research is to identify a framework for selecting a coaching style by managers of rapid growth businesses. This investigation is considered applied in terms of purpose in which a multiple case study method has been used with regard to the exploratory nature of research. In order to provide a conceptual framework, interviews have been carried out with 19 directors in a semi-structured arrangement and then the findings analysis has been coded in three stages. The findings illustrate that the managers choose their business coaching style based on contingency approach and the conceptual framework has been designed with respect to the goal, style and environmental conditions. The aim of coaching style is to bring about changes in the learner at the three levels knowledge, attitude, and behavior. To this end, the managers will apply challenging, exploratory, empowering and awareness-raising coaching styles. The factors affecting the choice of coaching style can be classified into 4 dimensions: coach, learner(student), coach-leaner relationship and organization. As such, the managers may choose their coaching styles with a view to a number of factors and components which, inter alia, include: the learner's agile learning process, level of trust between instructor-student, organizational characteristics and dynamism of a manager
خلاصه ماشینی:
(van Vianen, 2014 مطالعات در خصـــوص نقش مولفه هاي مختلف در اثربخشـــي مربيگري، موارد متعددي را نشان داده است که عبارتند از: تعهد مربي و يادگيرنده به توسعه ، ماهيت مساله اي که يادگيرنده 1 Chartered Institute of Personnel and Development ١٤٠١ با آن مواجه است ، هدف مربيگري، رابطه مربي- يادگيرنده ، محيط ، سازمان ، تکنيک مربيگري، خصوصيات مربي، خصوصيات يادگيرنده ، ساختار حمايتي، نحوه شکل گيري رابطه ، عوامل زمينه اي از جمله جوســـازماني و غيره ميباشـــد ( ;٢٠١٢ ,Couteret &Matlay, Rae, Audet, ٢٠٠٩ ,Greenberger &Wang, Noe, Wang, ;٢٠١٥ ,Albizu &Rekalde, Landeta, ).
بنابراين شناسايي مولفه هاي انتخاب سبک مربيگري مديران در کسب و کارهاي با رشد بالا و در ســطوح تغييري که در افراد ايجاد ميکند، از اهداف اين پژوهش ميباشــد.
همچنين جمع بندي پژوهش هاي ارائه شـده در بخش پيشـينه اين تحقيق نشـان ميدهد، از ميان مولفه هاي شناسايي شده درُ بعد يادگيرنده در اين پژوهش ، ويژگيهاي شخصيتي (٢٠١٧ ,Gray &Rank ) (٢٠٠٨ ,Jeffers &Gregory, Levy, )، پتانســـيل (١٩٩٨ ,Clutterbuck) (٢٠١٣ ,Egan &Kim )، وظيفه (٢٠١٣ ,Egan &Kim ) (٢٠١٣ ,Wood &Hui, Sue‐Chan, )، انگيزه (١٩٩٨ ,Clutterbuck)، سبک يادگيري (٢٠٠٩ ,Sungkhawan &Mujtaba ) و خودآگاهي (٢٠١٠ ,Palmer &O'Broin ) در پژوهش هاي گذشته نيز شناسايي شده است اما چيزي که در مطالعات قبلي مورد بحث و بررســي قرار نگرفته يا محقق در مطالعات خود با آن برخورد نکرده اســت ، روحيه کارآفرينانه ، يادگيري چابکانه و مربي پذيري ميباشــد.