چکیده:
به دنبال عدم موفقیت نظام عدالت کیفری رسمی در امر مبارزه با بزهکاری، در اواخر قرن بیستم میلادی، جنبش جدیدی تحت عنوان «حداقلسازی حقوق کیفری» در قالب سازوکارهای جرمزدایی، کیفرزدایی و قضازدایی به ویژه در برابر جرائم کم اهمیت و مجرمین غیر خطرناک در افکار اندیشمندان و قانونگذاران شکل گرفت که به عنوان یک راهحل مناسبی جهت مدیریت جرم از طریق به مشارکت طلبیدن مردم و نهادهای غیررسمی به منظور حذف و یا کاهش آثار نامطلوب ناشی از تورم جزایی، افزایش مقبولیت اجتماعی دستگاه عدالت کیفری و تسهیل فرایند بازپروری مجرم و ایجاد عدالت اجتماعی محسوب میشود. یافتهها حاکی از این است که سیاست کاهش توسل به نظام عدالت کیفری مورد توجه آموزههای فقه اسلام از جمله آیات قرآن کریم، روایات و دیدگاه فقهای امامیه در قالب تکیه حاکم دادگاه به اصول و قواعد فقهی گوناگون در فرایند رسیدگی و صدور حکم و نیز اجرای مجازات، بوده است. همچنین، قانونگذار ایران با تصویب قوانین مجازات اسلامی مصوب 1392 و آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 با اصلاحات و الحاقات بعدی و قانون کاهش مجازات حبس مصوب 1399 از طریق پیشبینی تدابیر گوناگون کیفرزدایی و قضازدایی نیز اراده واقعی خود را جهت پیوستن به این جنبش در قالب نهادهایی به ویژه کیفرزدایی و قضازدایی عملی نموده است.
Following the failure of the official criminal justice system in the fight against crime, in the late 20th century, a new movement called "minimization of criminal law" in the form of decriminalization, decriminalization and decriminalization mechanisms, especially against minor crimes and criminals Non-dangerous was formed in the minds of thinkers and legislators as a suitable solution for crime management through the participation of people and informal institutions in order to eliminate or reduce the adverse effects caused by criminal inflation, increase the social acceptability of the criminal justice system and facilitate the process of criminal rehabilitation and creation of social justice. The findings indicate that the policy of reducing recourse to the criminal justice system is concerned with the teachings of Islamic jurisprudence, including the verses of the Holy Qur'an, traditions and views of Imamiye jurists in the form of the court ruler relying on various jurisprudential principles and the rules in the process of hearing and issuing judgments, and also the execution of the punishment. Also, by approving the laws of Islamic punishment approved in 1392 and the code of criminal procedure approved in 1392 with subsequent amendments and additions and the law on reducing the prison sentence approved in 1399 through the provision of various measures of decriminalization and decriminalization, the Iranian legislature has shown its true will to join this movement and has implemented the form of institutions, especially decriminalization and decriminalization.
خلاصه ماشینی:
سياست کيفري حداقلي در فقه اماميه (با نگاهي به حقوق ايران ) علمي- پژوهشي اسماعيل جعفري * حسن حاجيتبار فيروزجائي ** مهدي اسماعيلي *** چکيده به دنبال عدم موفقيت نظام عدالت کيفري رسمي در امر مبارزه با بزهکاري، در اواخر قرن بيستم ميلادي، جنبش جديدي تحت عنوان «حداقل سازي حقوق کيفري» در قالب سازوکارهاي جرمزدايي، کيفرزدايي و قضازدايي به ويژه در برابر جرائم کم اهميت و مجرمين غير خطرناک در افکار انديشمندان و قانونگذاران شکل گرفت که به عنوان يک راهحل مناسبي جهت مديريت جرم از طريق به مشارکت طلبيدن مردم و نهادهاي غيررسمي به منظور حذف و يا کاهش آثار نامطلوب ناشي از تورم جزايي، افزايش مقبوليت اجتماعي دستگاه عدالت کيفري و تسهيل فرايند بازپروري مجرم و ايجاد عدالت اجتماعي محسوب ميشود.
يافته ها حاکي از اين است که سياست کاهش توسل به نظام عدالت کيفري مورد توجه آموزههاي فقه اسلام از جمله آيات قرآن کريم ، روايات و ديدگاه فقهاي اماميه در قالب تکيه حاکم دادگاه به اصول و قواعد فقهي گوناگون در فرايند رسيدگي و صدور حکم و نيز اجراي مجازات، بوده است .
(نيازپور، ١٣٩٢: ٥٨) بر اين اساس اهم کارکردهاي توسل به سياست هاي جنبش حداقل سازي حقوق کيفري سنتي را ميتوان به شرح ذيل اجمالا بيان کرد: ٢-١- تسهيل فرايند بازپروري مجرم اصلاح و بازسازگاري اجتماعي مجرم از بنياديترين اهداف امروزي نظام عدالت کيفري در کشورهاي دنيا از جمله ايران است اگرچه کوشش ها و هزينه هايي در جهت کارآمدي و روش هاي اجرايي بهتر و صحيح تر مجازاتها در دست يابي به اهداف پيش بيني شده در قوانين و مقررات (اصلاح، باز همنوايي، بازسازي) ناموفق بوده است .