چکیده:
با لحاظ کردن این شاخص که افکار آحاد جامعه، عدم تفکیک و تفاوت میان قتل همراه با سوءقصد و قتل از روی ترحم و دلسوزی را نمیپذیرد و نیز به نظر با معیارهای عقلایی هم متعارض جلوه مینماید، باید با بهکارگیری ظرفیتهای دانش فقه امامیه و قانون مجازات اسلامی، مطالعات و بررسیها را برای حصول نتیجهای علمی و منطبق با شرع مقدس، سرلوحه پژوهشهای حوزه فقه و حقوق پزشکی قرار داد. قتل از سر دلسوزی و ترحم، هرچند که با این عنوان در دانش فقه سابقهای ندارد، لکن با مناط و برداشتی که از مباحثی مانند اکراه و امر به قتل در مبحث قصاص و وجوب نجات انسان در حال غرق شدن در سایر ابواب فقهی ذکر شده، میتوان حکم این دعوی را از منظرگاه فقه مورد مطالعه و تحقیق قرار داد و نتایج حاصل از آن را به همراه حکم مستنبطه به نظاره نشست. در کلام فقیهان، رضایت به قتل یا امر به قتل، مورد اشاره قرار گرفته که آرای متفاوتی به دنبال آن مطرح شده است. اتانازی که خصیصه ذاتی آن رضایت است، در هیچیک از استثنائات حقوقی قرار نمیگیرد و مصداق قتل عمد در نظر گرفته میشود مگر آنکه مشمول حکم استثنایی ماده 268 ق.م قرار بگیرد.
While public opinion is not satisfied with differentiating between premeditated murder and euthanasia, and in regard to its being rationally contradictory as well, one should employ the imamiah jurisprudential potentials and Islamic Penal Law in order to obtain a scientific and sharia- based conclusion in one’s jurisprudential and medical rights research. Despite the absence of its precedence in Islamic jurisprudence, euthanasia can be investigated in areas dealing with the necessity of rescuing the drowning persons or ordering and abhorring murders on the issue of qisas (Islamic retribution) and the results can be attributed to the case in question. In jurisprudential arguments, consent and order to murder are under scrutiny with subsequent controversial opinions. Euthanasia, having root in the individual’s consent, falls under none of the legal exceptions and is an example of intentional murder, unless it falls within the scope of Act 268 of Islamic Penal Law that refers to exceptions.
خلاصه ماشینی:
به منظور واکاوي خاستگاه قتل هاي ترحم آميز و پيدا کردن راهحلي منطبق بر دانش فقه اماميه ، بايد نکاتي مورد توجه قرار گيرد ازجمله اينکه آيا اساسا رضايت و اذن فردي که به بيماري لاعلاجي دچار است به جهت پايان بخشيدن به زندگي خود توسط پزشک يا کادر پزشکي، مجوز پزشکياي را از منظر شرع مقدس فراهم ميآورد؟ آيا در آنچه که خداوند متعال حرام مبين اعلام کرده، تغييري حاصل ميشود و اثري در رفع حرمت تکليفي آن عمل دارد يا خير؟ مسئله ديگري که با آن روبه رو هستيم اين است که آيا قصد و نيت فردي دلسوز يا همان پزشک و شخص بيمار در رهايي دادن و رهايي يافتن از درد و رنج موجب عدم تحقق قتل عمد ميشود؟ ازآنجاکه وضوح اين نکته بر همگان مبرهن است که انگيزه شرافتمندانه در مجازات ثابت قصاص هيچ گونه تأثيري ندارد، بااين حال به جهت تفاوت قائل شدن از منظر عرف و اخلاق جامعه شناسانه بين قتل از روي شناعت طبع و قتل از روي ترحم و دلسوزي آيا در عمل ميتوان راههايي را در قانون و شرع به منظور تخفيف مجازات مرتکبان آن يافت کرد؟ شايد بتوان يکي از طرق اعمال تخفيف در مجازات اين گونه قتل ها و به تبع آن، محکوم نکردن مرتکبان آن را، «تشکيک در احراز رابطه سببيت يا همان تسبيب » بيان کرد (ميرمحمدصادقي، ١٣٨٩، ص.