چکیده:
مسیله تناسخ نهتنها از گذشته دور در میان فیلسوفان مطرح بوده، در فرهنگ دینی نیز مورد اهتمام ویژه قرار دارد. نوشتار حاضر با روش توصیفی تحلیلی به واکاوی این مسیله در اندیشه ابنسینا و صدرالمتالهین میپردازد و از رهگذر آن آشکار میشود که دیدگاه ابنسینا و صدرالمتالهین در استحاله تناسخ ملکی، مشابه است. تمایز آنها در مبانی نفسشناختیای است که ترسیمکننده نحوه موجهسازی مدعای آنهاست که مهمترین آنها از این قرار است: تجرد نفس، حدوث نفس، بقای نفس و رابطه نفس با بدن.
خلاصه ماشینی:
از سوی دیگر، ابنسینا بر استحاله تباهی نفس به طور مطلق دو برهان میآورد: نخستین برهانش این است که هر چیز فاسدشدنیای، پیش از فسادش هم قوه فساد دارد هم فعلیت بقا و قوه فساد و فعلیت بقا مغایر هماند؛ ازاینرو این دو یا در شیء مرکبی تحقق دارند یا در شیء بسیطِ حال در مرکب؛ زیرا آنچه دارای قوه فساد و فعلیت بقاست باید دو جهت داشته باشد و چنین چیزی مرکب است نه بسیط.
قسم دوم عبارت است از انتقال نفس از بدن دنیوی به بدن اخروی كه مناسب با اوصاف و اخلاقی است كه در دار دنیا کسب كرده است و چنین نفسی در آخرت به صورت حیوانی كه صفات وی در آن غلبه كرده است، ظاهر میگردد و این، مسئلهای است كه نزد بزرگان اهل كشف و شهود ثابت و مسلم گردیده و از ارباب شرایع و ادیان ملل نیز نقل شده است و درست به همین دلیل گفتهاند: هیچ مذهبی نیست كه تناسخ در آن، مقام شامخی نداشته باشد (صدرالمتألهین، 1383، ج 9، ص 341).
صدرالمتألهین پس از این نقدها خود طرحی نو میریزد و راهی دیگر میرود؛ صدرا برخلاف ابنسینا که نفس را روحانیةالحدوث میدانست، آن را جسمانیةالحدوث میداند و مجرد بودن آن را هنگام حدوث محال میداند؛ زیرا از دید وی محال است نفس ناطقه پیش از آفرینش بدن آفریده شود (صدرالمتألهین، 1383، ج 8، ص 331ـ332) و از دیگر سوی بدن نمیتواند مرجح نفس مجرد باشد (همان، ج 8، ص 374، 384ـ385).
در نظام فلسفی سینوی، نفس نباتی و حیوانی، مادی است و تنها نفس ناطقه در حدوث و بقا مجرد است؛ این در حالی است که صدرالمتألهین برعکس ابنسینا همه نفوس را جسمانیةالحدوث میداند و نفس حیوانی و انسانی را روحانی در بقا قلمداد میکند.