چکیده:
علامه فیض کاشانی(ره) دانشمندی جامع در علوم معقول و منقول است و همین امر موجب بروز دیدگاه های مختلف نسبت به وی گردیده است.از جمله، علیرغم تصریح وی به اخباری بودن در بسیاری از آثار خود، گروهی با توجه به آثار وی در علوم عقلی و برهانی و نیز روش فقهی وی که گاه به روش اصولیان نزدیک است از اخباری نامیدن وی ابا داشته و به لحاظ دفاع از مقام علمی او، وی را در زمره دانشمندان اصولی دانسته اند. فیض در آثار مختلف خود ضمن تصریح به پذیرش مسلک اخباری، از اصول فقه و قائلین به آن انتقاد کرده و این اصول را برگرفته از کتب مخالفان میداند. گرایش فیض به مکتب اخباری سیری را طی کرده و از فراگیری و تدوین اصول فقه ، به نقد و مخالفت شدید با اصولیان رسیده است. این دانشمند که در ابتدای جوانی خود در زمینه اصول فقه صاحبنظر بوده و کتاب «نقد الأصول الفقهیّه» را در این باب تألیف کرده است با گذشت زمان و تأثّر از استادش سید ماجد بحرانی و سپس مولی محمد امین استرآبادی، در آثار بعدی خود به مکتب اخباری گرایش پیدا کرده است؛ لکن همواره جانب اعتدال را مراعات کرده و در روش فقهی، تابع مکتب دقیق و ارزشمند مرحوم مقدّس اردبیلی می باشد. نوشتار حاضر تلاش دارد تا با کنکاش در آثار این دانشمند و مرورآراء اصولی و نیز آراء اخباری معتدل وی، اندیشة ایشان را از زبان وی و در آئینة آثارش تبیین نماید.
Allameh Feyz Kashani "Mercy be upon him" is a comprehensive scientist in rational and movable sciences, and this has led to different views towards him. His intellectual and argumentative method, as well as his jurisprudential method, which is sometimes close to the method of the fundamentalists, refrained from calling him a akhbari, and in terms of defending his scientific position, considered him among the fundamentalist scholars. He criticizes the principles of jurisprudence and those who believe in it and considers these principles to be taken from theopponents' books. Fayz has tended to the Akhbari school and has gone from learning and compiling the principles of jurisprudence to severe criticism and opposition to the fundamentalists. This scientist, who in his early youth was an expert in the field of the principles of jurisprudence and wrote the book "Critique of the principles of jurisprudence" in this regard, with the passage of time and the influence of his professor Seyyed Majid Bahrani, and then, Molla Mohammad Amin Astarabadi, in later works He has tended to the Akhbari school, but has always observed moderation and in the jurisprudential method is subject to the exact and valuable school of the late Muqaddas Ardabili. Explain his thought through his language and in the mirror of his works.
خلاصه ماشینی:
مرحوم فيض کاشاني از عنفوان جواني عليرغم گرايش به اخباريگري، داراي تفکر اصولي بوده و کتاب نقد الاصول الفقهه را برخلاف نام آن ، در بيان اصول فقه و آراء اصولي خود که در بسياري موارد برگرفته از آراء استادش صاحب معالم بوده است ، تأليف نموده است ؛ لکن در گذر زمان و پس از ملاقات با مولا محمد امين استرآبادي در سفر به مکه ، هرچه بيشتر به آراء اخباري گرايش پيدا کرده و مواضع سختي عليه اصوليان اتخاذ مي کند؛ هرچند در عمل و در کتب فقهي خود در بسياري از موارد با روش اخباري فاصله داشته و از اصول فقه و دليل عقل بهره مي گيرد.
اين اصول به اختصار عبارتند از: يک ) خداوند در آيه اکمال ، به کامل شدن دين در روز غدير اشاره فرموده و لذا تمامي تعاليم و معارف لازم براي بشر را در کتاب و سنت پيامبر رحمت صلي الله عليه و آله بيان فرموده است ؛ دو) فقط کساني به دانش قرآن و کلام رسول الله صلي الله عليه و آله دست مي يابند که به ناسخ و منسوخ ، مطلق و مقيد، عام و خاص و محکم و متشابه علم داشته باشند؛ سه ) تمسک به قرآن و اهل بيت عليهم السلام موجب هدايت و مانع ضلالت است ؛ چهار) روايات ائمه عليهم السلام بعد از کتاب و سنت ثابت ، بر ما حجت است ؛ پنج ) امامان معصوم ما به اصولي مطابق عقل سليم جهت تطبيق فروعات بر آن به ما آموخته اند؛ شش ) جهت رهائي از بن بست ها، امامان معصوم عليهم السلام اصول عقلي برهاني را در باب تعارض اخبار به ما ارائه داده اند؛ هفت ) خداوند متعال در هر مسأله اي حکمي معن قرار داده که اگر کسي بر اساس ظن و اجتهاد، بدون شنيدن از معصوم فتوا دهد در صورت مطابقت با واقع ، اجري نخواهد داشت و در صورت عدم مطابقت ، وزر و وبال فتوا و عمل عاملان به آن بر مفتي خواهد بود؛ هشت ) اعتماد به ظن در اعتقادات و نيز در فروعات و فتواجايز نيست ؛ نه ) هر فرد مکلف بايد تفقه در دين داشته و آيات قرآن را فراگيرد تا براي عبادت ، علم به معبود و کيفت عبادت داشته باشد؛ ده ) هر مکلف بايد با رعايت الأهم فالأهم ، أقرب طرق به وصول به يقين را اخذ نمايد.