چکیده:
کمتر بابی در منابع روایی است که حداقل یک مورد از تعارض احادیث در آن وجود نداشته باشد. ازینرو، همواره رفع تعارض اخبار، دغدغۀ فقیهان بوده و تلاشهایی با هدف جمع عرفی و ترجیح میان احادیث صورت گرفته است. در این میان نقش سؤال راوی در جمع احادیث و اعمال مرجحات مورد غفلت بوده است.
این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی میکوشد به جایگاه سؤال راوی در باب حلّ تعارض اخبار بپردازد. سؤال راوی نشانۀ اهتمام راوی، در نقل حدیث و قرائن مرتبط با آن است و صلاحیت دارد تعارضات ناشی از توهم اتحاد موضوع را رفع کند. سؤال راوی قرینۀ متصل بر اخصّ بودن یک حدیث بر دیگری و گاه اقربیّت مضمون یک حدیث بر دیگری و از منابع مهم استخراج فهم راوی، ارتکازات، افکار و توهمات راوی و سیرههای موجود در عصر معصومان و سایر قرائن مؤثر در استنباط حکم شرعی است.
There are few chapters in narrative sources that do not have at least one case of conflicting hadiths. Therefore, solving the conflict of hadiths has always been the concern of jurists, and efforts have been made for the purpose of conventional combination and preference among hadiths. In the meantime, the role of the narrator’s question in the collection of hadiths and implementation of preferences has been neglected. This article tries to address the narrator’s question in the context of solving the conflict of hadiths by using the descriptive-analytical method. Narrator’s question is a sign of the narrator’s diligence in narrating the hadith and the evidences related to it, and it has the authority to resolve the conflicts caused by the illusion of unity of the subject. The narrator’s question is an uninterrupted indication to the specificity of one hadith over another and the closeness of the content of one hadith to another, and is among the important sources of extracting the narrator’s understanding, the narrator’s conjectures, thoughts and illusions and the siras existing in the era of the Infallibles and other effective evidences in drawing inferences of the legal injunction.
خلاصه ماشینی:
از جمله سؤالاتي که در خصوص اين بحث به ذهن خطور ميکند اين است که آيا سؤال راوي به عنوان يک قرينۀ متصل ميتواند در جمع بين دو حديث مؤثر باشد؟ آيا سؤال راوي با توجه به نقشي آن در موضوع شناسي ، اين قابليت را دارد که به برخي از تعارضات بدوي خاتمه دهد؟ وجود سؤال در يک حديث ميتواند نشان اهتمام راوي در حفظ قرائن باشد؟ آيا سبقت سؤال راوي در حديث ميتواند علامت در مقام بيان بودن معصوم باشد؟ آيا سؤال راوي ميتواند به عنوان يک مرجح در باب تعارضات حديثي مطرح شود؟ پرسش راوي گاهي موجب جمع بين احاديث به ظاهر متعارض ميشود و در مواردي نيز ميتواند به عنوان يک مرجح مطرح شود.
در اين حديث راوي دو بار از معصوم در مورد کثير الشک سؤال ميکند و حضرت در مرتبه اول ميفرمايد «يعيد» و در مرتبه دوم ميفرمايد «يمضي في شکه » و چون صدر روايت و ذيل روايت با يکديگر تعارض دارد مرحوم اردبيلي جهت رفع تعارض دو راه حل مطرح کرده است : يکي اينکه در سؤال اول مقصود سائل ، کثرت نفس شک نيست بلکه کثرت متعلق شک است مثل اينکه شخص در شک واحدي نسبت به افعال زيادي شک کند.
(مجلسي ، ملاذ، ٣٦٠/١٥) وي با ملاحظه سؤال راوي در روايت محمد بن مسلم پي به تفاوت اين حديث با ساير احاديث باب برده است و قائل شده که نيازي به توجيه مرحوم شيخ طوسي نيست ؛ چرا که سؤال راوي در اين روايت مربوط به عبد مکاتبي است که فرزندان وي احرار بوده اند لذا براي آزاد شدن نيازي به پرداخت بقيه مال الکتابه نيست و اما موضوع در روايات سابق اولادي هستند که در رقيت و حريت تابع پدر هستند.