چکیده:
در حقیقت مضمون اصلی این مقاله آسیبشناسی گفتگوی
تمدنهاست. نویسنده در پی اثباث این پیش فرض است که حرکت
امپریالیستی کنونی امریکا یک رهیافت پس از جنگ سرد، صرفا،
نیست، بلکه در تداوم نقشهی وسیع برنامهریزی شدهای است که با
انتشار کتاب دانیل بل در دههی 1950 نخستین گام خود را برداشته است.
نفی ایدئولوژی به وسیلهی دانیل بل تزریق سم در پای ریشهی درخت
است که به تدریج تأثیر خود را میبخشد، چنان که شاهد آن بودیم.
فوکویاما در آغاز دههی نود (1992-1991) دومین گام را پیش رو
نهاد. او در صدد توجیه جهانگیری امریکا از طریق نظامی برآمد و اعلام
کرد که رمز حرکت تاریخ جنگ و نه صلح است.
بدین سان بود که هانتینگتون توانست دو سال بعد از او با کمال
صراحت سخن از جنگ تمدنها، به عنوان یک واقعیت پیش روی، براند
و تافلر، و سایر نویسندگان پرآوازه، وی را یاری رسانند.
اما آنچه بیشتر برانگیزانندهی اعجاب است، ظرافت در به کارگیری
هنر قدسی و استفادهی ابزاری از دین کردن است. به ویژه آن که در آرمان
دینی همهی ملتها ظهور منجی آخرالزمان پیش گویی شده است و
استعمار بزرگ در این سناریوی جهانی حداکثر استفاده را در این جهت از
هنر دینی نموده است، نتیجهای که میتوان گرفت آن است که قدرت
سلطهی جهانی تا رسیدن به نقطهی هدف نمیتواند با طرح گفتگو
میانهای داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
"درست است که ایدئولوژی، به همان گونهی حزبی که در آغازهای قرن بیستم بود، در دورهای که جهان به منزلهی یک دهکده شده است خریداری ندارد و به قول دانیل بل، دورهی ایدئولوژی پایان یافته است (Bell, 1960)، اما در عین حال واقعیت این است که مفهوم ایدئولوژی در جای خود ثابت است و در شکل متناسب دیگری چهرهنمایی میکند، و امروزه در شکل یک ایدهی مرز گسستهی فاقد تعصبات و کاملا نامحسوسی تحت عنوان «جهانی شدن» نمود عام و جهان گستری از آن را مشاهده میکنیم که نقش آن ایجاد باور عمومی به واحد شدن جامعههای انسانی است.
(تافلر، اطلاعات سیاسی اقتصادی، 76-75) انسان فرهیخته پیتر اف دراکر نویسنده و استاد دانشگاه کالیفرنیا، همزمان با کارهای فوکویاما و هانتینگتون و تافلر، کتابی در تحلیل گذشته و حال و تعیین آیندهی جوامع انسانی، در سال 1993 منتشر ساخته است که در آن برخلاف آنان، با دیدی واقع بینانه مبتنی بر تجارب و دادههای تحقیق در تاریخ، به ظهور «انسان فرهیخته» در دورهی «پس از سرمایه داری» که آن را به دنبال انهدام کمونیسم و سوسیالیزم شرق و تحول تکاملی در سرمایه داری غرب، قریبالوقوع دانسته، نوید میدهد ترسیم دور نمای آن را فعلا نمیتواند کامل کند، اما معرفت و دانایی را نخستین حاکم بر آنچه که در آن دوره به جای جامعه مینشیند و وی نام سازمان را بدان میبخشد، میداند."