چکیده:
شک نیست که تمدن، همچون هر فرآوردهی عقلی دیگر بشر، دارای
گونههای مختلفی است. همچنین، گفتگو، به جز صورتهای مرسوم و
معمول آن، میتواند گفتگوی حقیقی بدون نام، یعنی به زبان
واقعیتهای آفرینشی، باشد.
ما همواره دو زبان برای گفتگو داریم؛ یکی زبان قال، و دیگری زبان
حال، و چنانچه در عرصهی فناوری، شاهد هستیم، کارامدترین زبان
است و ما برای گفتگو با دیگران، در عرصهی فناوریها چه زبانی را
شایسته یافتهایم؟
در باب زمینهها دو مورد، مناسب برای گفتگو است : یکی مسائل
مورد علاقه، و دیگری متولیان آنها.
مسائل متفاوت، متولیان متفاوتی هم دارند و شک نیست که اگر کار
گفتگو در هر موضوعی به اهل آن واگذار شود، بهتر نتیجه میدهد، لیکن
پیش از هر چیز، باید روشن شود چه موضوع هایی از اولویت بحث و
بررسی برخوردارند؟
برای این که اولویت را زودتر دریابیم، باید به دلیل گفتگوها توجه
کنیم و ببینیم چرا باید گفتگو کنیم؟
آنچه از اولویت برخوردار است، همانا مسائل عقیدتی و، به عبارتی،
ایدئولوژیکی است و مسائلی که تماس نزدیکتری با زندگی دارند
مقدمتر میباشند.
مهم در گفتگو، داشتن آمادگیهای نقدینهای متناسب برای گفتگو
است، که هم علاقهی طرف را به انجام گفتگو برمیانگیزاند و هم خود
انسان را قویدل و شجاع، به میدان میفرستد.
تمدن، تنها صبغهی مادی ندارد، صبغهی معنوی تمدن، پرقیمتتر
است و این کالا اگر در هیچ بازاری رونق نداشته باشد در این بازار، که
ویژهی تمدن است از ارزش درجهی یک برخوردار است.
* پیش از هر چیز باید بدانیم که مسألهی گفتگو، غیر از مسألهی
برخورد تمدنها است؛ یعنی عکس پارادیم برخورد تمدنها، نمیتواند
در جهت نتیجهی معکوس آن به کار رود و ما نمیتوانیم تمدنها را از
قبل دسته بندی کنیم.
* باید رقابتهای سالم «بهگزینی» را به راه انداخت تا همه شرکت
کنند و به طور طبیعی، «خود» شان را نشان دهند.
* پارادیم پیشنهادی ما این است که باید شکل رقابتی را به موضوع
گفتگوی تمدنهابدهیم.
* در یک دعوت جهانی به اقتضای طبع آن، نمیتوان پارامترهای
کوتاه و جداکننده را در پارادیم آن، شرکت داد؛ بلکه برعکس، هرچه از
شمار جداکنندهها بکاهیم موفقتر خواهیم بود.
* استفادههای غیرهدفی، در خلال این برنامه، به ناکامی آن منتهی
خواهد شد، زیرا دیگران نیز، یا همین کار را خواهند کرد و یا در مقابل
آن، باب دیگری خواهند گشود و یا از آن، زده خواهند شد و به ادامهی
روند، رغبتی نخواهند داشت، که هر دو به شکست گفتگوها میانجامد.
تیمهای پیشرو، طبعا حالت الگویی پیدا میکنند و تیم الگو،
آموزشهای غیرمستقیمی برای همگان دارد که در قانون طبیعت، رقم
خورده و چیزی همچون سرنوشت محتوم است.
خلاصه ماشینی:
"مسائل متفاوت، متولیان متفاوتی هم دارند و شک نیست که اگر کار گفتگو در هر موضوعی به اهل آن واگذار شود، بهتر نتیجه میدهد، لیکن پیش از هر چیز، باید روشن شود چه موضوع هایی از اولویت بحث و بررسی برخوردارند؟ برای این که اولویت را زودتر دریابیم، باید به دلیل گفتگوها توجه کنیم و ببینیم چرا باید گفتگو کنیم؟ آنچه از اولویت برخوردار است، همانا مسائل عقیدتی و، به عبارتی، ایدئولوژیکی است و مسائلی که تماس نزدیکتری با زندگی دارند مقدمتر میباشند.
با توجه به شناختی که در جهان سیاست از شگردها و ترفندها هست، آیا این شعار، که بر خلاف طبع منحرف شدهی انسان قرن بیستم است، راه به جایی خواهد رسانید یا با شک و تردید به آن خواهند نگریست؟ تردید از این جهت که آیا به راستی جمهوری اسلامی را آن یارا پیدا شده است که میتواند شعار «صلحخواهی در اوج قدرت» سر بدهد؟ از دید دانشمندان نیز ممکن است سؤالی چنین پیش آید که تعامل تمدنها امری طبیعی است و، در جامعههای باز، این مسأله خود به خود و به گونهی مردمی واقع میشود و، به یقین، آن فرهنگی که قویتر است، به هر میزانی که از غنای بالاتری برخوردار باشد، آموزههای آن بر دیگر آموزهها پیروز میشود (پژوهنده، 1375).
به نظر میرسد که مسألهی فاصلههای فرهنگی در تعامل طبیعی خود، بهتر حل میشوند تا دخالت دولتها، و تجربه نشان داده است که هر جا دولتها دخالت کردهاند، مسأله از دشواری بیشتری برخوردار شده است، یکی به خاطر حساسیت ملتها و دیگر، به خاطر مشکوکیتهای سیاسی خود دولتها، مگر آن که دولتها با ریختن طرحهای پیچیدهی علمی، فرمولی را ابتکار نمایند که شعار مستقیم نداشته باشد و به گونهای هدفمندی گردد که طبعا چنین نتیجهای را بدهد."