چکیده:
سلفی گری و نوسلفی گری به عنوان پدیده ای تاریخی در جهان اسلام، در سه دهه اخیر با شکل گیری و تشدید فعالیت گروه های سلفی، نمود و ظهور بیشتری یافته است. این مقاله تلاش دارد تا به این سوال اصلی بپردازد که ریشه ها و زمینه های تاریخی شکل گیری و رشد سلفی گری چیست و چه بازتابی در جهان اسلام و بویژه در بحران های اخیر در غرب آسیا داشته است؟ فرضیه این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته این است که «ظهور و گسترش سلفی گری، محصول یک پدیده چندبعدی و عمیقِ هویتی و سیاسی به عنوان برساخته ای ذهنی است که در دیالکتیک با واقعیات عینیِ دولت های اسلامی و مداخلات قدرت های بزرگ بر پیچیدگی و گستردگی آن افزوده و بر اختلاف و واگرایی میان مذاهب و دولتهای اسلامی بویژه در دو دهه اخیر در غرب آسیا دامن زده است»
Salafism and neo-Salafism as a historical phenomenon in the Islamic world, in the last three decades, with the formation and intensification of the activities of Salafist groups, has become more prominent. This article tries to address the main question, what are the roots and historical contexts of the formation and growth of Salafism and its reflection in the Islamic world, especially in the recent crises in West Asia? The hypothesis of this research, by using a descriptive-analytical method, show that the rise and spread of Salafism is the product of a multidimensional and deep phenomenon of identity and politics as a subjective construct that is in dialectic with the objective realities of Islamic states and the interventions of the great powers has added to its complexity and breadth and fueled the differences and divergences among Islamic religions and states, especially in the last two decades in West Asia.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله تلاش دارد تا به اين سوال اصلي بپردازد که ريشه ها و زمينه هاي تاريخي شکل گيري و رشد سلفي گري چيست و چه بازتابي در جهان اسلام و بويژه در بحران هاي اخير در غرب آسيا داشته است ؟ فرضيه اين پژوهش که با روش توصيفي - تحليلي مورد بررسي قرار گرفته بر اين اساس استوار است که «ظهور و گسترش سلفي گري، محصول يک پديده چندبعدي و عميق هويتي و سياسي به عنوان برساخته اي ذهني است که در ديالکتيک با واقعيات عيني دولت هاي اسلامي و مداخلات قدرت هاي بزرگ بر پيچيدگي و گستردگي آن افزوده و بر اختلاف و واگرايي ميان مذاهب و دولتهاي اسلامي بويژه در دو دهه اخير در غرب آسيا دامن زده است ».
در اين چارچوب و با توجه به اهميت و ضرورت بررسي اين پديده ، اين مقاله تلاش دارد تا به اين سوال اصلي بپردازد که ريشه ها و زمينه هاي تاريخي شکل گيري و رشد سلفي گري چيست و چه بازتابي در جهان اسلام و بويژه در بحران هاي اخير در غرب آسيا داشته است ؟ اين پژوهش مبتني بر اين فرضيه با روش توصيفي- تحليلي مورد بررسي قرار گرفته که «ظهور و گسترش سلفي گري، محصول يک پديده چندبعدي و عميق هويتي و سياسي به عنوان برساخته اي ذهني است که در ديالکتيک با واقعيات عيني دولت هاي اسلامي و مداخلات قدرت هاي بزرگ بر پيچيدگي و گستردگي آن افزوده و بر اختلاف و واگرايي ميان مذاهب و دولتهاي اسلامي بويژه در دو دهه اخير در غرب آسيا دامن زده است ».