چکیده:
در پاسخ به سؤال «جامعهی دینی چیست؟» سه پاسخ معروف ارائه شده است که عبارتند از:
1 ) جامعهای دینی است که افراد تشکیل دهندهی آن دیندار باشند.
2 ) جامعهای دینی است که در آن دین، داور باشد.
3 ) جامعهای دینی است که در آن دین هدایت شبکهی روابط اجتماعی را برعهده داشته باشد.
فرضیهی تحقیق این است که تعارض پاسخهای سهگانهی فوق ظاهری است و در باطن تعارضی میان پاسخها نیست و پاسخهای دوم و سوم (به ویژه پاسخ سوم)، اگرچه به عنوان بدیل پاسخ اول مطرح شدهاند و دیدگاهی انتقادی نسبت به پاسخ اول دارند، ولی در واقع به نوعی تبیین و تعمیق همان پاسخ اول هستند. فرضیهی مزبور در این مقاله با استناد به آراء و اقوال قائلین به پاسخهای دوم و سوم به روشنی اثبات میشود.
در ارائهی پاسخی عمیقتر و از منظری دیگر، نویسندهی مقاله، نظریهای را در توصیف جامعهی دینی مطرح میکند که مفهوم کلیدی آن مفهوم نظامهای اجتماعی است. و همچنان که پاسخهای سه گانه فوق به نوعی تعمیق یکدیگر محسوب میشوند، این رأی نیز بدون اینکه تعارضی با پاسخهای مذکور داشته باشد، سعی در تعمیق بیشتر پاسخ دارد.
نویسندهی مقاله پس از بررسی مفاهیم جامعه، نظم اجتماعی، و نظام اجتماعی از منظر دانش جامعهشناسی، از مفهوم «قائم به دین بودن یک نظام اجتماعی» سخن میگوید و پس از تعریف نظام اجتماعی دینی، نظریهی خود را در خصوص چیستی جامعهی دینی به صورت ذیل ارائه مینماید:
«جامعهی دینی جامعهای است که نظامهای اجتماعی آن دینی باشند.»
خلاصه ماشینی:
"یعنی بعد از اینکه در پاسخ به سؤال «جامعهی دینی چیست؟» گفته میشود «جامعهی دینی جامعهای است که افراد تشکیل دهندهی آن دیندار باشند»، سؤالات دیگری در ذهن مخاطب شکل میگیرد که پاسخ سوم در واقع به برخی از آن سؤالها پاسخ میدهد، از جمله این که «چگونه دینداری افراد باعث دینی شدن جامعه میشود؟» پاسخ سوم در حقیقت میگوید: مجموع کردار اجتماعی هر فرد دیندار، که مبتنی بر آموزهها، ارزشها و هنجارهای دینی است، در ترکیب با مجموعهی کردارهای اجتماعی افراد دیندار دیگر تشکیل دهندهی جامعه، شبکهای خاص از روابط اجتماعی را به وجود میآورد و ما به جامعهای که واجد چنین شبکهای از روابط اجتماعی باشد دینی میگوییم.
اینک پس از بررسیهای به عمل آمده و مواجههی موشکافانه با پاسخهای متعارف به پرسش «جامعهی دینی چیست؟»، به این نتیجه میرسیم که پاسخ اول پاسخ مناسبی برای این پرسش است؛ اما خود موجد سؤالات دیگری است، از جمله: 1 ) تحلیل دینداری افراد؛ دینداری فرد: - رفتار شخصی فرد - رفتار اجتماعی فرد 2 ) تحدید کمی افراد دیندار برای تشکیل جامعهی دینی (چه میزان از افراد جامعه باید دیندار باشند تا برای آن جامعه وصف دینی اطلاق شود؟) 3 ) تحدید کیفی دینداری افراد برای تشکیل جامعهی دینی (آیا جامعهی دینی جامعهای است که هیچ عمل خلاف آموزهها و ارزشهای دینی در آن انجام نشود؟) 4 ) فرایند دینی شدن جامعه به وسیلهی دینی شدن افراد؛ (دینی شدن جامعه Ä دینداری افراد) 5 ) نقش دین در جامعهی دینی؛ پاسخ دوم بخشی از محتوای پاسخ به مسألهی پنجم را مشخص میکند و پاسخ سوم از عهده مسألهی اول و چهارم برمیآید.
جامعهی دینی مورد نظر ما یک ترکیب وصفی است، یعنی جامعهای که دینی بودن وصف آن است و اتصاف جامعه به دین بدین معنی است که قوام نظامهای اجتماعی و مناسبات جمعی آن جامعه به دین است؛ به گونهای که اگر دین از این جامعه و نظامهای آن حذف شود دچار فروپاشی و اضمحلال میشود."