چکیده:
به قدرت رسیدن عمربن عبدالعزیز یکی از ابهامات تاریخ است که مخفی کاری بنی امیه و تلاش تاریخ نگاران برای حفظ شان خلفا غباری از کتمان بر روی نگاشته های مرتبط با این واقعه نشانده است. سلیمان بن عبدالملک در آخرین روزهای عمرش، در اقدامی عجیب و مبهم، با وجود وصیت عبد الملک برای واگذاری حکومت به برادرانش، ردای خلافت را بر دوش عموزاده اش عمر بن عبدالعزیز انداخت. بررسی ها نشان می دهد مصلحت اندیشان و علمای درباری با الهام از سخنان پیشینیان مبنی بر ظهور منجی هنگام فراگیر شدن ظلم کوشیدند با ارایه طرحی، از تنفر جامعه نسبت به آل امیه بکاهند و اسباب دوام قدرت آنان را فراهم آورند. بدین منظور عمر بن عبدالعزیز که در مقایسه با دیگر امویان از امتیاز خویشاوندی با خلیفه ثانی برخوردار و ارادتش را به فرزندان عبدالملک ثابت کرده بود، مکلف به اجرای نقش «مهدی امت» شد. او نیز به حسب رسالتش، برخلاف سیره متداول حکمرانان اموی عمل کرد. اما اندکی بعد، کاسه صبر فرزندان عبدالملک لبریز شد. در نتیجه، به موفقیت سطحی از این برنامه اکتفا نمودند و به حکومتی که تنها نقش حلقه اتصال خلافت از سلیمان به یزید را داشت، خاتمه دادند.
Umar ibn Abd al-Aziz's, known as Umar II, rise to power is one of the mysteries of history, because the secrecy of the Umayyads and the effort of historians to preserve the dignity of the caliphs has left a dust of secrecy on the writings related to this event. In the last days of his life, Sulayman ibn Abd al-Malik, in a strange and ambiguous act, despite Abd al-Malik's will to hand over the government to his brothers, granted the mantle of caliphate on his cousin Umar ibn Abd al-Aziz. Researches show that expediency thinkers and court jurists - inspired by the words of the predecessors about the appearance of a savior when oppression prevails - tried to reduce the hatred of the society towards the Umayyads by presenting a plan to provide the means to sustain their power. For this purpose, Umar ibn Abd al-Aziz, who compared to other Umayyads, had the privilege of being related to the second Caliph and had proven his devotion to the children of Abd al-Malik, was obliged to perform the role of "Mahdi of the Nation". According to his mission, he acted contrary to the usual conduct of the Umayyad rulers, but a little later, the cup of patience of Abd al-Malik's children ran out, and as a result, they were satisfied with the superficial success of this plan and ended the government that only had the role of connecting the caliphate from Sulayman to Yazid.
خلاصه ماشینی:
به نظر ميرسد خلافت عمربن عبدالعزيز نسخهاي بود که توسط علماي درباري نوشته شد و خواست تا حدي تداعيکننده حکمراني اميرمؤمنان (علیه السلام)، و مرهمي براي زخمهاي حاصلآمده از دولتهاي قبل باشد تا بتواند کمي از حس تنفر همگاني نسبت به حکمرانان بنياميه بکاهد و تمايل لازم را براي استمرار قدرت در اين سلسله ايجاد کند.
محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۲۵۸؛ عبداللهبن مسلم دینوری، الإمامة و السیاسة، ج ۲، ص ۱۲۷؛ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الأشراف، ج ۸، ص ۱۶۷ـ۱۶۸؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۶، ص ۵۵۰؛ احمدبن محمد مسکویه، تجارب الأمم، ج ۲، ص ۴۵۷-۴۵۸؛ علیبن محمد ابناثير، الکامل، ج ۵، ص ۳۹؛ اسماعیلبن ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج 9، ص ۹۱۸۱-۱۸۲؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج ۷، ص۱۹۲.
اما اينکه اين احتمالات تا چه مقدار ميتواند به واقعيت نزديک باشد، موضوعي است که توجه به تلاش سليمان در ازای به ارث نهادن خلافت براي فرزندانش و همچنين اهتمام به حفظ خلافت در فرزندان عبدالملک و عمل به محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۶، ص ۵۵۰؛ علیبن محمد ابناثير، الکامل، ج ۵، ص ۳۹.
محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج ۵، ص ۲۵۴؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۶، ص ۵۶۶؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الإسلام، ج ۷، ص ۱۹۱؛ علیبن حسن ابنعساکر، تاریخ مدینة الدمشق، ج ۴۵، ص ۱۵۵؛ اسماعیلبن ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج ۶، ص ۲۳۹؛ همچنین احمدبن علی مقریزی این روایت را به گونهای دیگر در کتاب خود آورده است (إمتاع الأسماع، ج ۱۲، ص ۲۸۲).