چکیده:
فرهنگ عامه، از رایجترین اموری است که در ذهن و جان جامعه ریشه گسترانیده است. اعتقاد به برخی از باورها، از گذشتههای دور، با زندگی مردم آمیخته است؛ که با بررسی آنها، بسیاری از ناگفتهها بازگو میشود و تفسیر و تحلیل اجتماعی و روان شناختی آنها نیز بایسته مینماید.
این مقاله «بازتاب باورهای عامیانه، خرافات و آیینها در خمسه خواجوی کرمانی» به روش کتابخانهای مورد بررسی قرارگرفته و سپس، به روش تحلیلی- توصیفی به نگارش درآمده است. در این اثر ابتدا به تحلیل و طبقهبندی باورهای عامیانه، خرافی و آیینها و دلایل اعتقاد مردم به آنها پرداخته شده، سپس باورهای موجود در خمسه در گروه هایی معدود طبقه بندی شده اند، آنگاه در ذیل هر عنوان اصلی، موارد فرعی و چگونگی این باورها و آیینها ذکر و تحلیل شده است. اهمیت موضوع از آنجا است که پرتوی بر یکی از گوشههای فراموش شدۀ ادبیات میافکند و نشان میدهد که تا چه حد آثار ادبی این شاعر بزرگ کشورمان با فرهنگ عامه پیوند دارد؛ از سوی دیگر نشان میدهد که بسیاری از این باورها همچنان به حیات خود ادامه میدهند و از این نظر انسان معاصر تفاوتی با انسان گذشته ندارد. همچنین با مرور مقالۀ حاضرمشخص میشود که بسیاری از باورهای مردمی بیشتر جنبۀ آیینی و مذهبی داشته و به تدریج، با تکامل مذاهب بشری، ریشههای دینی باورها به فراموشی سپرده شده، اما از رواج آنها در میان ملّتها کاسته نشده است.
خلاصه ماشینی:
اهمیت موضوع از آنجا است که پرتوی بر یکی از گوشههای فراموش شدۀ ادبیات میافکند و نشان میدهد که تا چه حد آثار ادبی این شاعر بزرگ کشورمان با فرهنگ عامه پیوند دارد؛ از سوی دیگر نشان میدهد که بسیاری از این باورها همچنان به حیات خود ادامه میدهند و از این نظر انسان معاصر تفاوتی با انسان گذشته ندارد.
گنج روان را تو چه پرسی نشان, , نیست به جز آنکه ببخشی روان ر 1416/ 69 خون عقیق از جگر کان گشاد, , گنج روان در دل ویران نهاد ر 30/2 انسان در میان اشعار شاعرباورهایی نیز وجود دارد که انسان و جنبههای وجودی وی، محوراصلی آنها را تشکیل میدهد، برخی از این گونه باورها را اگرچه در حوزۀ باورهای خرافی به شمارآورده اند- با وجود اینکه خرافی دانستن آنها از نظر نویسنده این مقاله محل قبول چندانی ندارد- با ذکرتوضیحات و اشاراتی، همه ذیل این عنوان آورده شده است.
در بسیاری ازقسمتها به پیرطریقت بودن خضروهدایت گمراهان توسط او در ارتباط با ماجراهای مربوط به اسکندر اشاره شده است: سکندر رخ به تاریکی درآورد, , ره سرچشمۀ حیوان غلط کرد خضرکز عالم معنی خبر داشت, , روان شمعی به پیش راه برداشت گ 3876، 3875/ 656 حاصل ظلمات به جز نور نیست, , چشمه حیوان زخضر دور نیست ر 516/ 25 گر خضر اول ره ظلمت برید, , باز به سرچشمه حیوان رسید ر 1038/ 51 گوهر شب چراغ و گاو بحری صادق هدایت در نیرنگستان دربارۀ ماهیت این گوهر و اعتقادات و باورهای پیرامون آن آورده است «جواهر گرانبهایی است که در تاریکی میدرخشد و آن چیزی است به اندازه تخم مرغ که در بینی گاوی است که در دریا زندگی میکند.