چکیده:
از مهمترین نظریههای ادبی، نظریهی ساختارگرایی (structuralism) است که به بررسی و تحلیل ساختارهای عام در نظامهای معناداری همچون زبان، ادبیات، داستان، اسطوره و.... میپردازد. تحلیل ساختاری داستان و روایت از زیباترین تحلیلهای ادبی در نقد ادبی معاصر به شمار میآید. مجنون و لیلی جزو متون کهنی محسوب میشود که در ردهی روایتهای اسطوره ای به حساب میآید. بهترین تحلیل ساختاری مجنون و لیلی، با توجه به ساختار روایی آن که از داستانهای حماسی و غنایی تشکیل شده است، روش ساختاری در تحلیل داستانهای اسطورهای است. در این مقاله که بخشی از یک پژوهش گسترده در پیوند با تحلیل ساختاری لیلی و مجنون است، تلاش شده چگونگی کاربرد پیرفت در این اثر ارزشمند بررسی شود. نخست لازم است هر داستان به یک پیرفت تقلیل یابد، به طوری که هر پیرفت چند کارکرد (حداکثر پنج) یا نقش ویژه را تشکیل دهد. کارکردهای درون هر پیرفت لازم است در برگیرندهی یک کنش روایی باشد و در پیشبرد توالی داستان (قصه) نقشی مهم ایفا کند.
خلاصه ماشینی:
در این جا این پرسش مطرح میشود که آیا دو پیرفت در سطحی واحد یا متفاوت قرار دارند و چه نوع رابطه درون مایگانی میان این سطوح برقرار است: رابطهی توصیف علّی و یا رابطهی هم کناری درون مایگانی مانند استدلالهای قصه ای و یا داستآنهایی که در تقابل با داستان قبلی هستند.
» (تودوروف، 1382: 94-95) بررسی طرح مجنون و لیلی از نظر نوع و نحوة توالی پیرفتها مرکز توجه تودوروف در بررسی ساختار روایت، روایتهای اسطورهای است.
پ) تناوب یا در هم تنیدگی: در این حالت پیرفتها یکی پس از دیگری قرار میگیرند و گاه گزاره ای از پیرفت نخست، پس از گزاره ای از پیرفت دوم میآید و گاه گزارهای از پیرفت دوم، پس از گزاره ای از پیرفت نخست واقع میشود.
پیرفت اصلی داستان: 1-لیلی و مجنون به مکتب میروند 2-عاشق شدن آن دو به هم 3-خواستگاری و مخالفت پدر لیلی 4-مرگ لیلی و مجنون 5-آرامش پس از مرگ لیلی و مجنون گزاره (1) ابتدا وضعیت متعادل وجود دارد و آنها عاشق نیستند (تعادل اولیه) 2-عاشق میشوندو این نیرویی است که تعادل را بر هم میزند (بر هم خوردن تعادل) گزاره (2) 3-عدم تعادل بوجود میآید گزاره (3) 4-نیروی بر خلاف نیروی اخلالگر بوجود میآید گزاره (4) 5-دوباره آرامش برقرار میشود گزاره(5) ارتباط پیرفتها از مقولة ارتباط زنجیره ای است.
3-تناوب: «در این حالت پیرفتها یکی پس از دیگری قرار گرفته و گاه گزارهای از پیرفت نخست، پس از گزاره ای از پیرفت دوم میآید و گاه گزاره ای از پیرفت دوم، پس از گزاره ای از پیرفت نخست واقع میشود.