چکیده:
می توان ادعا کرد که اخلاق رکنی اساسی و پایه مشترک فطرت تمام انسان هاست؛ ازاین رو زبان مشترکی برای گفت وگو و مقایسه بین ظرفیت های مختلف ادیان محسوب می شود که تحت عنوان نظام اخلاقی مورد بررسی قرار می گیرد. این نظام اخلاقی دارای اجزا و عناصری است که کدهای اخلاقی اصلی ترین آن است. کد اخلاقی اهیمسا یکی از مهم ترین دستورها در نظام اخلاقی آیین بوداست. طبق این اصل، انسان باید از آسیب رساندن به موجودات جاندار اجتناب کند و اگر چنین چیزی محقق نشود، گرفتار کرمه بدی خواهد شد که طبق اعتقاد به تناسخ، در زندگی بعدی او اثر منفی خواهد داشت. می توان گفت که مهم ترین اثر این کد اخلاقی، صلح در جهان است که به عنوان یک اصل در جهان برای انسان ها شناخته می شود. در این نوشتار به روش توصیفی تحلیلی کد اخلاقی اهیمسا با بهره گیری از منابع دینی آنان تبیین شده، در ادامه لوازم و تعارض و راه حل های آن بیان می گردد.
It can be claimed that morality is the main pillar and a common foundation for all human beings’ nature. Therefore, it is considered a common language for dialogue and comparison of capacities in different religions, which is studied under the name of moral system. This moral system includes some components and elements, of which ethical codes are the most important. The ethical code of Ahimsa is one of the most important principles in the moral system of Buddhism. Based on this principle, people should avoid harming living creatures, and if this principle is not observed, they will be afflicted with bad karma, which, according to the belief in reincarnation, will have a negative effect in their next lives. It can be argued that the most important effect of this ethical code is peace in the world, which is known as a principle for all human beings worldwide. Using descriptive-analytical method as well as drawing on religious sources, this article sheds light on the ethical code of Ahimsa and explains its components, conflicts and solutions.
خلاصه ماشینی:
در اينجا لازم است بيان شود که از منظر بودایيانِ تراوادا، کشتن هميشه نادرست است و تبعات کارمايي بدي دارد؛ اما بودایيانِ ماهايانه ميگويند: اگر انگيزة قتل، محافظت از ديگر موجودات مُدرک باشد و اگر اين کار بدون هيچگونه خودخواهي و با پذيرش همة تبعات بد کارمايي آن باشد، عمل نادرستي نيست و نميتواند کارماي بدي را باعث شود (منسکي و ديگران، 1393، ص 196).
البته بايد توجه داشت که در آیين بودا، ازآنجاکه قوانين کشور بر قوانين بودایي حاکم است، ممکن است اين اصل ناديده گرفته شود؛ چنانکه بيان خواهد شد.
مشوق دنيوي با روشن شدن نکات مطرحشده، ميتوان رهايي از سمساره را يک مشوق بيروني دنيوي براي يک بودایي در نظر گرفت؛ با اين توضيح که يک بودایي تا اَهيمسا و باقي گامها و رفتارها را رعايت نکند و از کرمة (پربيش، 2006، ص 18) بد آن دوري نکند، در چرخة تولدهاي مکرر خواهد بود و درنتيجه به کمال خودش که رسيدن به نيروانه باشد، نائل نخواهد شد (ناردو، 1388، ص 79)؛ لذا اين امر سبب ميشود تا مشوقي بيروني و دنيوي باشد تا پيرو بودا اَهيمسا را رعايت کند.
بهعبارتديگر، اين چالش زماني حاصل ميشود که يک بودایي در کشوري زندگي ميکند که مرگ بيدرد بهعنوان قانون در حال اجراست و ازسویديگر از اصول يک بودایي، عدم آزار به ديگران است که بايد ديد در اينجا يک بودایي چه راهي را پيش خواهد گرفت.