چکیده:
درجهان امروز، تحلیل گونههای مختلف روایت هر روز بعد گستردهای مییابد و از بررسی و طبقهبندی روایتها و حکایتهای کهن به عنوان دانشی نو و معتبر نام میبرند؛ چه اینکه به واسطهی شناخت عمیق و بازخوانی شاهکارهای کهن است که یک ملّت میتواند معنویت و فرهنگ خویش را بازیابد و اشاعه دهد و میراثهای ارزندهی قومی و دینی را حفظ کند. خاستگاه حکایتهای مثنوی، بایدها و نبایدهای واقعگرایانه جامعه است و مولانا آنها را عمدتا برای اصلاح ساختار اجتماعی موجود و ضابطهمند ساختن روابط انسانی بیان داشته است. انتقادهای فراوان مولانا در حکایتهای واقعیتگرا میتواند دربردارندهی این مدعی باشد که حداقل از نظر مضمون آنچه که رئالیستهای قرن نوزدهم و بیستم میلادی بدان دست یافتهاند، وی چند قرن پیش در حکایتهای خویش مطرح نموده است. بنابراین در حکایات مثنوی بستر لازم برای تحلیل جامعه شناختی اشخاص میسر شده است. با توجّه به اینکه در تحقیقات ادبی صورت گرفته در مثنوی و حکایات آن کمتر به تحلیل جامعه شناختی اشخاص پرداخته شده است، در این مقاله پژوهشگر پس از مطالعهی دفتر اول مثنوی، اشخاص این حکایت را به تفکیک معرفی و ویژگیهای کلّی آنها را بیان میکند و در ادامه نقد جامعه شناختی بر مبنای کنش، کنترل، سوگیری و ارزش اجتماعی بیان میشود.
خلاصه ماشینی:
با توجّه به اینکه در تحقیقات ادبی صورت گرفته در مثنوی و حکایات آن کمتر به تحلیل جامعه شناختی اشخاص پرداخته شده است، در این مقاله پژوهشگر پس از مطالعهی دفتر اول مثنوی، اشخاص این حکایت را به تفکیک معرفی و ویژگیهای کلّی آنها را بیان میکند و در ادامه نقد جامعه شناختی بر مبنای کنش، کنترل، سوگیری و ارزش اجتماعی بیان میشود.
واژگان کلیدی: مولانا، مثنوی معنوی، نقد جامعه شناختی، شعر اجتماعی مقدمه امروزه در ادبیّات ایران و جهان، مطالعات بین رشتهای جایگاه ممتازی پیدا کرده و به خصوص پیوند ادبیّات با حوزهی جامعه شناسی که چند دههی پیش منجر به پیدایش جامعهشناسی ادبیّات شد، مورد توجه قرار گرفته است.
» (تيموري، 1381: 4) در چند دههی اخیر نظریهی جامعه شناختی ادبی، به عنوان سازوکار مناسب شناخت و تحلیلهای اجتماعی و فرهنگی، مورد توجّه صاحب نظران ادبی قرار گرفته است؛ بر این اساس، «ادبیّات علاوه بر رویکردهای هنری و زیباشناختی، در موارد قابل توجّهی بیان حال جامعه است.
» (ذوالفقاری، 1386: 21) مولانا در مثنوی مربی و معلم و مرشدی است که میکوشد ضروریترین و حیاتیترین مسائل دینی، اجتماعی، اخلاقی و عرفانی را با مستمعان خود از طریق داستان در میان بگذارد او در این رهگذر حتی از طنز و مطایبه و سخن گفتن با مردم عامی نیز غافل نمانده است؛ بنابراین در حکایات مثنوی بستر لازم برای تحلیل جامعه شناختی اشخاص میسر شده است و میتوان از رهگذر حکایات مولانا تصویری از بایدها و نبایدهای اخلاق اجتماعی، چالشهای اجتماعی بر سر قدرت، کنشها و واکنشهای اجتماعی و نقش شخصیت اشخاص دراثرگذاری اجتماعی ارائه نمود.