چکیده:
زمینه و هدف
ادبیات، زیربنایی برای نمایاندن ناهنجاریها و اوضاع نابسامان اجتماعی است و به مرور زمان این دیدگاه انتقادی در تمامی عرصه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، هنری و... وارد شده و تحولات عمیقی را سبب شده است. ادبیات داستانی نیز به تبعیت از این تحولات، توانسته گفتمانی را خلق کند که محصول آن تولید فرم و سیاق جدید ادبی باشد، تا بتواند در این وادی، افق روشنی را برای تعالی بشریت ترسیم نماید. در داستانهای کلاسیک، شخصیت مرکزی با حضورش در داستان علت و معلولها را به هم پیوند میدهد، اما رفته رفته در داستانهای مدرن و پست مدرن، عنصر سببیت غایب بوده و شخصیتهای داستانی قادر به بیان روابط علی و معلولی نیستند. هدف از این نوشتار، بررسی سیر تطور ادبیات داستانی با تکیه بر عنصر شخصیت در سه دوره واقعگرا، مدرن و پست مدرن است که تاثیر گفتار بر شخصیتها بعنوان ملاک ارزیابی سیر تطور ادبیات داستانی در هر سه دوره مدنظر قرار گرفته شده است.
روش مطالعه
این پژوهش به شیوه تحلیلی-توصیفی و بر اساس منابع کتابخانه ای انجام شده است؛ توصیف داستانها از جهت محتوا و درونمایه در سه دوره مذکور و همچنین مقایسه گفتار شخصیتها و تاثیر آنها بر کنش مستقیم و غیرمستقیم بر افعال داستانی از شیوه های تحلیلی و توصیفی این پژوهش است.
یافته ها
یافته های این پژوهش نشاندهنده جایگاه عنصر گفتگو در شخصیت پردازی نویسندگان هر سه دوره است. در داستانهای واقعگرا گفتگوها در طول داستان بر اساس دنیای بیرونی شکل میگیرد. در دوره مدرن، به دلیل غلبه دنیای درون، مکالمات اغلب بصورت تکگویی و به شکل نامنظم و پراکنده است و در داستانهای پست مدرن، گفتگو با درگیری ذهنی تعامل بیشتری داشته و دارای بینظمی زیادی است.
نتیجه گیری
فصل مشترک هر سه دوره، شکلگیری درونمایه داستان بر اساس عنصر گفتگو است؛ همچنین توانایی نویسنده در برجسته سازی انواع گفتگوها در آثار داستانی هر دوره، از مهمترین عوامل کلامی و غیرکلامی شخصیتها در فرایند پیش رونده داستان است.
BACKGROUND AND OBJECTIVES: Literature is a foundation for showing anomalies and disordered social situations, and over time, this critical view has entered all political, cultural, social, artistic, etc. fields and has caused profound changes. In accordance with these developments, fiction literature has been able to create a discourse whose product is the production of a new literary form and context, so that it can draw a clear horizon for the advancement of humanity in this valley. In classic stories, the central character connects cause and effect with his presence in the story, but gradually in modern and post-modern stories, the element of causality is absent and the fictional characters are unable to express cause and effect relationships. The purpose of this article is to examine the evolution of fictional literature based on the element of character in three eras: realist, modern, and post-modern.
METHODOLOGY: This research was done in an analytical-descriptive manner and based on library sources; Describing the stories in terms of content and theme in the three mentioned periods, as well as comparing the speech of the characters and their effect on direct and indirect action on the verbs of the story, is one of the analytical and descriptive methods of this research.
FINDINGS: The findings of this research show the place of dialogue element in the characterization of the writers of all three periods. In realistic stories, the conversations during the story are based on the outside world. In the modern period, due to the predominance of the inner world, conversations are often monologues and in an irregular and scattered form, and in postmodern stories, the conversation has more interaction with mental conflict and has a lot of irregularity.
CONCLUSION: The common thread of all three periods is the formation of the theme of the story based on the dialogue element; Also, the author's ability to emphasize the types of dialogues in the fiction works of each period is one of the most important verbal and non-verbal factors of the characters in the progressing process of the story.
خلاصه ماشینی:
ادبيات معاصر ايران ، تحت تأثير بازتوليد کليشه هاي جديد، وجه ديگري از خلق آثار را در پيش ميگيرد که بيشتر به سوي پيش ساخته هاي ذهني در حرکت است ؛ اين جريان واکنشي بود به چالشها و تنشهاي حاکم بر جامعه که بتدريج از سبکهاي پرطمطراق و تکلف آور تغيير مسير داده و در فضاي اجتماعي دچار تحول ميشود.
در اين پژوهش نويسنده با محور قرار دادن عنصر شخصيت ، رويکرد نويسندگان را در خلق آثارشان بررسي نموده و با مقايسۀ آنها در هر دوره ، سبک انديشه اي آنان را ارزيابي کرده و سير تحولات سبکها به پشتوانۀ فکري هر دوره بيان شده است (با توجه به انتخاب سه اثر که هر يک مربوط به يک دورة خاص ادبيات داستاني هستند، موازنه و دريافت سير تحولات منطقيتر به نظر ميرسد).
گفتگوهاي ذهني يکي از شيوه هاي رايج در داستانهاي مدرن است که نويسنده بواسطۀ يک يا چند شخصيت که در مرکز داستان قرار ميگيرند، آن را خلق ميکند.
خاطرات ، احساسات و تمايلات دروني داراي گفتماني هستند که در قالب شخصيتهاي اصلي و فرعي تجلي مييابد و اين گفتمانها مانند زنگي است که در خلال داستان ، خواننده را در جريان حضور ناخودآگاه افراد و حرکت به سوي خودآگاه قرار ميدهد: «آزاده درخشان شکست ناپذير، قهرمان تمام رشته هاي ورزشي و قهرمان رؤياهاي من » (ترقي، .
ir: Responsible author) Mohammad Hojjat: Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature, Faculty of Literature and Humanities, Kerman Branch, Islamic Azad University, Kerman, Iran.