چکیده:
سماع به عنوان یکی از ابزارهای تعالی روح و تشدید شور و شوق درسالک، دارای جایگاهی خاص درعرفان است، زیرا درنزدبسیاری ازعرفا، یکی از راههای وصول به «وجد» محسوب میشودوجنبهی روحانی و معنوی دارد. گاهی درحین اجرای سماع، براثرشدت غلبات روحی و هیجانات درونی، سالک ازشدت عشق و شوق چنان ازخود بیخود شده که جان به معشوق سپرده است. در این مقاله جدای از مخالفتهایی که عموما از طرف مخالفان عرفان و تصوف و گاهی نیز از طرف برخی از مشایخ صوفیه، دربارهی سماع صورت گرفته، به صورت توصیفی-تحلیلی جنبهی مثبت و معنوی این حرکت از دیدگاه موافقان آن بررسی میشود.
خلاصه ماشینی:
(میبدی، 1362، ج24:2) در «گلشن راز» نیز سماع جان، از حرف و صوت فراتر است و والاتر از سخن و قولی است که از مطرب و مغنی شنیده میشود: سماع جان نه آخر صوت و حرف است که در هر پردهیی سرّی شگرف است (شبستری، 83:1361) هنگامی که درون سالک آکنده از شور و شوق به معنویت و دیدار معبود باشد، سرور و نشاطی وصفناپذیر در وی پدید میآید که منجر به حرکتی آگاهانه میگردد و این حرکت در قالب سماع ظاهر میشود و او را به سوی وصال سوق میدهد.
سرچشمهی سماع، همان «الست بربکم» در ازل است و شنیدن سماع برای سالک چون یادآور سخن خداوند است، مایهی نشاط و شعف وی میشود و این با نشاط ترین و شعف انگیزترین صدایی بود که انسان در روز آغازین هستی شنیده و در همان حال سرور و نشاط پاسخ داده: «بلی تو پروردگار ما هستی.
کسی که او بوی معنی یافته باشد چنان خورد چیزی؟» (شمس تبریزی، 124:1369) سماع آنگاه روی میدهد که در دل سالک احساس وجد پدید آید و حال وجد هنگامی که دل با نور درون تماس یافته و تحریک و تهییج شده باشد، به وجود میآید.
(شمس تبریزی، همان:73) برخی از قربانیان سماع هنگامی که درون سالک از عشق و شور به معنویت و شوق دیدار به معبود سرشار باشد، سرور و نشاطی وصف ناشدنی در وی پدید میآید که در سماع خود را نشان میدهد و او را به سوی آرمان والایش که همانا احساس قرب و نزدیکی به حق است، هدایت میکند.