خلاصه ماشینی:
"خود او(مرحوم رضا شاه)هم راضی به این کار و تمدید قرار داد نفت نبود ولی ظاهرا از عاقبت کار اندیشناک شد و چون به هیچوجه حاضر به عقبنشینی و پس گرفتن حکم فسخ امتیاز دارسی نبود و شق ثالثی هم وجود نداشت و کسی نمیدانست که در صورت مراجعه مجدد طرفین دعوا به ژنو(مقر جامعه ملل)چه حکمی صادر خواهد شد یا اینکه نتیجه و عاقبت آن حکم چه خواهد بود،لذا اعلی حضرت فقید سرانجام تصمیم گرفت که این آخرین تقاضای شرکت را نیز قبول کند.
در اوایل سلطنت رضا شاه موقعی که نمایندهء مردم تهران در مجلس بودم روزی آقای علاء به خانه من آمد و گفت اعلی حضرت به سرتیپ حبیب الله خان شیبانی(رئیس ستاد ارتش وقت) فرمودهاند:با دکتر مصدق کاری دارم ولی نمیدانم که اگر به دربار دعوتش کنم میآید یا نه؟ از این حرف تعجب کردم و به علاء گفتم اگر روزهای دوشنبه که وکلا بهطور دسته جمعی به حضور شاه میروند،من همراه آنها نمیروم غرض خاصی در کار نیست و فقط از این جهت است که چون نماینده ملتم احساس میکنم که به اصغای فرمایشات شاه احتیاج ندارم.
روزی که تقیزاده سمت وزارت دارائی را قبول کرد چگونه و از کجا میتوانست حدس بزند که رضا شاه سه سال بعد،در حال عصبانیت شدید،پرونده نفت را توی آتش بخاری خواهد انداخت و دستور لغو امتیاز دارسی را(که منشاء اینهمه دردسر برای خود وی و ملت ایران شد)صادر خواهد کرد؟ ایراد دوم-اگر تقیزاده حقیقتا با تمدید قرار داد مخالف بود هزار و یک راه گریز و تحاشی پیش پای همتش گشوده داشت."