چکیده:
وحدت شخصی وجود، مدعای عرفان و حکمت متعالیه است. در این ادعا، کثرت وجودی عالم، انکار شده و ماسویالله بهعنوان مظاهر و تجلیات حضرت حق پذیرفته میشوند. عرفا در ادعای وحدت شخصی وجود، رویکرد شهودی دارند و منکران را به سیر و سلوک دعوت میکنند. در عرفان نظری، دلایلی عقلی برای اثبات وحدت شخصی وجود اقامه میشود. در حکمت متعالیه نیز پس از طرح تشکیک خاصی، صدرالمتالهین به وحدت شخصی وجود گرایش پیدا کرده و به اثبات آن دست زده است. در رویکرد فلسفی، دلایلی برای اثبات وحدت شخصی اقامه میشود که مهمترین آنها، عین ربط بودن معلول است. این استدلال، دو مقدمه دارد: الف) معلول نسبت به علت، هستیبخش وجود رابط است. ب) نمیتوان از وجود رابط، مفهوم اسمی گرفت. مفهوم موجود، مفهومی اسمی است و ماسویالله به دلیل رابط بودن، قابلیت انتزاع مفهوم اسمی را ندارند. پس تنها خداوند متعال است که قابلیت اطلاق عنوان موجودیت را دارد و این یعنی وحدت شخصی وجود. مقدمه اول این استدلال، مورد اتفاق اغلب فلاسفه حکمت متعالیه است و حتی برخی از پیروان حکمت متعالیه، که منکر وحدت شخصی وجودند، مقدمه اول را قبول دارند؛ اما مقدمه دوم نادرست است و این دلیل نمیتواند وحدت شخصی وجود را اثبات کند.
The personal unity of existence is the claim of mysticism and transcendental philosophy. In this claim, the existential multiplicity of the universe is denied and all except Allah (God) are accepted as manifestations and appearances of His Majesty Haqq (Truth). The mystics have an intuitive approach in claiming the personal unity of existence and invite the deniers to follow mystical and spiritual method. In theoretical mysticism, rational reasons are given to prove the personal unity of existence. In transcendental philosophy, after a certain doubt, Sadrul Motaalehin has become inclined towards the personal unity of existence and tried to prove it. In the philosophical approach, reasons are given to prove personal unity, the most important of which is the fact that the effect is the relation itself. This argument has two introductions: a) the effect in relation to the creator cause is the relator existence. b) It is not possible to derive a nominal concept from the relator existence. The concept of existent is a nominal concept, and all except Allah (God), due to being a relator, they do not have the ability to abstract the nominal concept. Therefore, only Almighty God has the ability to be applied the title of existence, and this means personal unity of existence. The first premise of this argument is the case of agreement among the most philosophers of transcendental philosophy, and even some followers of transcendental philosophy, who deny the existence of personal unity, accept the first premise; But the second premise is false and this argument cannot prove the personal unity of existence.
خلاصه ماشینی:
(زنوزی، ۱۳۸۰، ص۸0-۸1 و ۳۱۲ و مصباح یزدی، ۱۳۸۶، ج۱، ص390-392) به هر روی، بسیطالحقیقه بودن حضرت حق (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۰، ص۴۷-۴۸ و ۱۳۴۱، ص221-222) و وجود لایتناهی او و نیز عین ربط بودن معلول، از جمله دلایلی است که از طرف قائلان به وحدت شخصی، برای اثبات آن اقامه شده است (یزدانپناه، ۱۳۸۹، ص253-268).
پس به طور خلاصه میتوان گفت اثبات وحدت شخصی، مبتنی بر دو مقدمه اساسی است: اول اینکه معلول، عین ربط به علت و لذا وجود رابط است و دوم اینکه نمیتوان از وجود رابط، مفهوم اسمی گرفت.
(یزدانپناه، ۱۳۸۹، ص ۲۵۴-۲۶۴) همان گونه که از دو استدلال فوق پیداست، برهان اثبات وحدت وجود از طریق رابط بودن معلول، بر دو مقدمه استوار است و این دو استدلال را میتوان با این بیان خلاصه کرد که معلول، وجودی کاملا وابسته و نیازمند به علت دارد و در هیچ وجهی از شئون وجودی خود، مستقل از آن نیست و چون چنین است، پس هیچ حکمی را هم به نحو مستقل ندارد.
حتی کسانی همچون استاد فیاضی، که با رویکرد عرفانی مخالف است و بسیاری از دیدگاههای حکمت متعالیه را نقد میکند، در اینکه معلول، عین وابستگی به علت است، با قائلان به وحدت شخصی وجود همنظر است؛ اما درعینحال معتقد است عین ربط بودن معلول نسبت به علت هستیبخش، باعث نمیشود آن را وجود رابط بدانیم و انتزاع مفهوم اسمی از آن را غیر ممکن تلقی کنیم.
مطابق این دیدگاه، معلول، وجود فیغیره دارد و اگر قرار باشد حقیقت فیغیره بودن آن مورد توجه قرار گرفته و بدون مسامحه درباره آن حرف زده شود، نمیتوان مفهوم اسمی از آن انتزاع کرد (صدرالدین شیرازی، ۱۳۶۸، ج۱، ص۸۲).