چکیده:
نسج و بافت بیان در شعر حافظ، علیرغم سادگی و روشنی بیشینه ابیات و تعابیر، بر شبکه معنایی پیچیده و عموماً پنهانی مبتنی است که گاه معانی عمیق و دقیق مستتر در آن، چندان در بادی امر رخ نمینماید. به همین سبب، ابیات متعددی از دیوان وی، تنها با تأملات و بازخوانیهای مکرر است که در معرض فهم و منصۀ ظهور قرار میگیرد. ازجملۀ این ابیات، این بیت مشهور است که «عشق دُردانه است و من غواص و دریا میکده/ سر فروبردم در آنجا تا کجا سر برکنم» (از غزل مشهورِ «من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم»)؛ بیتی که شارحان و حافظشناسان به گواهی آثارشان، معنای آن را روشن و سرراست تلقی کردهاند. نویسنده جستار حاضر، علیرغم این تلقی عمومی، با تکیه بر بازخوانی دقیقتر و تأمل در شبکۀ معنایی پیچیده و بههمتافتۀ اجزا و مفردات بیت، میکوشد در عین نقد تلقی مذکور، معنای مستنبط خود را از بیت با خوانندگان در میان نهد. تبارشناسی تعابیرِ شاعرانه و مفاهیم صوفیانه بیت مذکور، ارتباط مکتب عرفانی حافظ با اندیشههای احمد غزالی و کتاب سوانح او را نشان میدهد.
Despite the simplicity and clarity of most of the verses, the texture of expression in Hafiz’s poetry is based on a complex and generally hidden semantic network, which sometimes the deep and precise meanings hidden in it do not appear at the first glance. For this reason, several verses of his poem collection are exposed to understanding only with repeated reflections and re-readings. Among these verses is this famous one: عشق دردانه است و من غواص و دریا میکده/ سر فروبردم در انجا تا کجا سر برکنم “Love is a unique pearl and I am a diver and the sea is a winehouse/ there, my head, I plunged without knowing where I would come out”. The meaning of this verse has been considered clear and straightforward by commentators and connoisseurs, as evidenced by their works. In spite of this general opinion, the author of the present essay, relying on a more detailed reading and reflection on the complex and interwoven semantic network of the parts and words of the verse, tries to present his own inferred meaning of the verse to the readers while criticizing the aforementioned opinion. The genealogy of the poetic interpretations and Sufi concepts of the said verse shows a connection between Hafiz’s mystical school and Ahmad Qazzali’s thoughts and his book “Sawaneh”.
خلاصه ماشینی:
در این بیت ، حافظ عشق را همچون درّی دانسته است که در اعماق دریا پنهان است و خود را که در ابتدای غزل ، رندی معرفی کرده که هیچ گاه ترک شاهد و ساغر نمی کند، یعنی هیچ گاه دست از طلب عشق از راه مشاهدة شاهد و نوشیدنِ می برنمی دارد، این بار همچون غواصی دانسته است که برای یافتن دُرّ در دریا فرورفته است .
آیا میکده خواندن دریا در این مصراع که حافظ دربارة درّ و صدف و غواص سخن میگوید، خلط دو خوشه از اشارت نیست ؟ حافظ در جای دیگر که همین خوشۀ اشارات را به کار برده ، به گونه ای منطقی تر به «دریا» اشاره میکند: «گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است .
دُرّ و صدف را همین که از دریا بیرون آوردند از هم جدا می کنند؛ اما تقدیر عشق و روح چنان است که وقتی در همان ابتدا، در ازل ، باهم آمیزش پیدا کردند از هم جدا نمی شوند.
این حسود البته ابلیس یا اهریمن است ، همان کسی که در این بیت حافظ به صورت محتسب ظاهر میشود: من نه آن رندم که ترک شاهد و ساغر کنم محتسب داند که من این کار کمتر می کنم در تشبیه روح به خانه و عشق به صاحب خانه ، احمد غزّالی برای این که صاحب خانه بتواند در خانه جای بگیرد تأکید میکند که خانه باید خالی باشد.