چکیده:
نگرش نیچه به مسئله انسان و حقیقت او، بر اساس اندیشههای مادیگرایانه و تمایل به اصالت تجربه است که پیامدهای ویژهای به همراه دارد. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیلی بهمنظور بررسی مختصات انسانشناختی از دیدگاه نیچه و ارزیابی پیامدهای آن در پرتو آرای علامه طباطبایی شکلگرفته است. بر اساس یافتههای پژوهش، نیچه با نفی عقلگرایی و بیاعتبار نمودن ارزشهای اخلاقی و دینی مورد پذیرش زمان خویش، انسان را تا پرتگاه نیستگرایی میکشاند. لکن برای نجات وی از این وهله بحرانی، انسان را به باور توانمندی و اصالت قدرت خویش دعوت مینماید که ظهور تمامعیار آن در ابر انسان نمود یافته است. این در حالی است که علامه طباطبایی چنین تقلیلگرایی از شخصیت انسان و ترجیح تن بر روان را برنمیتابد. زیرا نفی عقلگرایی و ستیز با ابعاد الهی متافیزیک نتیجهای جز بیاعتبارشدن اوزان اندیشهورزی و خردگرایی ندارد. وی همچنین منشأ اصلی پوچانگاری در زندگی انسان را، حذف خدا و انگارههای معنوی و ارزشی میداند و قرب الهی را بهعنوان غایت اصلی زندگی مطرح میکند. غایتی که در سایه آن زندگی فردی و جمعی انسان بر اساس هدفمندی، معناداری و عدالت شکل میگیرد.
خلاصه ماشینی:
در عقل گرايي مدرنيته که از دکارت آغاز ميشود و در زمان کانت به اوج خود ميرسد، انسان و عقل وي محور اصلي براي درک همه حقايق است و فهم هرآنچه از نظر عقل انسان زميني قابل درک نيست ، مورد ترديد قرار ميگيرد.
نيچه ازيک طرف با بيان اين که تمام احکام عقلي بيان شده توسط فلاسفه چيزي جز پيش داوري شخصي آنان نيست و از طرف ديگر با رد احکام ترکيبي پيشين کانت به عنوان معياري براي فهم حقايق ، معيار و سنجه خوب و بد بودن افعال و اخلاقي دانستن آنها را مربوط به قدرت انسان ميداند (نيچه ، ١٣٧٨: ٨٦)؛ بنابر ين حسن و قبح امور و افعال انسان پيوستگي عميقي با قدرت و اراده والاي او دارد.
اگر انسان زنده است و براي خود هدفي دنبال ميکند اين هدف صرفا مربوط به زندگي دنيوي است و تصور وجود جهان آخرت و موجودات غيرمادي و فرازميني تصوري پوچ و بيارزش است (نيچه ، ١٣٧٨: ٧١).
اين در حالي است که علامه نه تنها خداوند را از زندگي انسان حذف نمي کند؛ بلکه با تأکيد بر وجود او به عنوان مبدأ هستي، وي را خالق همه موجوداتي ميداند که بدون هدف و سرآغاز و سرانجام مشخص رها نشده اند.
مهم ترين پيامد نگرش نيچه ، طرد تمامي امور معنوي از زندگي انسان است و از نظر علامه همين امر موجب رسيدن انسان به پوچ انگاري است .
اين ياريدهنده از نگاه نيچه همان ابرمرد است که ميتواند با قدرت و اراده خويش معناي دوباره اي به زندگي انسان ببخشد.