چکیده:
مفروض آن است که مجموعه آیات هر سوره، هدفی مشخص و در عین حال قابل تشخیص را دنبال میکند. این نکته نیز غیرقابل انکار است که بسیاری از آیات یک سوره ارتباطی روشن و قابل درک با آیات مجاور خود دارند؛ اما با وجود این، انسجام برخی از آیات به راحتی قابل درک نیست و در نگاه اول، گسسته به نظر میرسد. حال این سوال مطرح میشود که بین آیات یک سوره چه نسبتی برقرار است؟ فرضیه تحقیق حاضر آن است که بین آیات گسسته نمای قرآن، ارتباط دیر یاب، اما جذابی وجود دارد که توجه به آن ازیک سو موجب ادراک زیبایی سوره و از سوی دیگر، صورت بندی محتوای سوره در قالب یک چندضلعی منسجم و هدفمند شکل میدهد. این تحقیق در قالب بررسی زیباییهای هندسی بین چهار بخش سوره «فجر» و شناخت زیباییهای داخلی هریک از بخشها در چارچوب علوم ادبی، به ویژه علم بلاغت و با روش تحلیلی درصدد بازخوانی سوره «فجر» و اثبات زیبایی شناسی هندسی آن است.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اينکه تمام ساحات قرآن حکيم پيوندي عميق با حکمت دارد و حروف، کلمات، جملات و شيوههاي آن حکيمانه است، نظم پيوستاري آيات يک سوره از اين موضوع مستثنا نيست و در اين زمينه زيباييهاي قابلتوجهي يافت ميشود که به رمزگشايي از آن در جهت تبيين اعجاز بياني قرآن عنايت ويژه شده است.
پس از آنکه با سوگندهاي بيدارگر و تأثيرگذار ذهن مخاطب را به امتهاي فوقالعاده برخوردار از نعمتهاي دنيايي معطوف ميکند و در ادامه ناکاميهاي فراگير آنها را در عين داراييهاي مادي بيان ميکند، گوياي آن است که لزوماً برخورداريهاي مادي موفقيتآفرين نيست، بلکه تنها امتحاني است تا معلوم شود انسان در چه وضعي از انسانيت به سر ميبرد آيا از برخورداريهايش در مسير خواست الهي بهرهمند ميشود يا فقط در پي جمع مال و ذخيره براي خويش است؟ در اين موقعيت با زباني بسيار هنرمندانه و در عين حال حکيمانه با آيات واحدِ ابتلائات سخن ادامه مييابد و کاملاً منسجم به روند طبيعي انسانهاي ناسپاس اشاره ميکند و در قالب اطناب موجود در توبيخات، خوردن و جمع مال و نهايت بياعتنايي به مستمندان را که از ويژگيهاي اينگونه تفکر است، به صورت برجسته مطرح ميفرمايد و در نهايت، ادامه حسرتبار اين فکر را در قالب «يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي» بيان داشته، جزاي عذابخيز و تنگناي غيرقابل گريز اينگونه افراد را در بهترين عبارات به صورت موجز و در نهايت اختصار بازگو ميکند «فَيَوْمَئِذٍ لاَ يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ وَ لاَ يُوثِقُ وَثَاقَهُ أَحَدٌ».
پس عقل اقتضا ميکند انسان انديشه و انگيزة خود را بازسازي کند و در مسير خواست الهي بينديشد و قدم بردارد و اين مسير همان شکوفايي دروني است که موجب نجات انسان ميشود و برداشتي است که از کنار هم ديدن اجزاي متن بهدست ميآيد؛ زيرا جمله «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ» از نظر نحوي بيارتباط با ماقبل نيست، درصورتيکه اگر فقط به معناي ظاهري «فجر» و مانند آن اکتفا شود ارتباط قابلتوجهي بين اين جمله و قسمهاي پيشگفته نخواهد بود؛ همانگونه که تلقي غالب مفسران همين است (سلطان عليشاه، 1408ق، ج 4، ص 252).