چکیده:
یکی از پـرسشهایی که بـرای طالب دانش فلسفه و هر آکه به دنبال فلسفهورزی است، مطرح است این است که دانش فلسفی یا پژوهش فلسفی و نیز فلسفهورزی دارای چه ویژگیها و اوصافی است؟ کار فلسفی یک فیلسوف یا یک محقق فلسفه چه مختصاتی دارد؟ یک پژوهشگر فلسفه در امر تفلسف خود به چه شرایطی و نکاتی توجه میکند و آنها را در امر پژوهش در نظر میگیرد و مراعات میکند؟ مختصات نگاه فلسفی به اشیاء چیست و یا این نظر و نگرش به اشیاء چگونه و بر چه مبنایی صورت میگیرد؟ تمام این پرسشها به نوعی ناظر به سؤال از مختصات و اوصاف علم فلسفه و کار فلسفی است. با تأمل در دانش فلسفه و پژوهشهای فلاسفه و تأملات فیلسوفان میتوان به برخی از مختصات مهم این نوع از دانش و نیز فعالیتهای آنان دست یافت.
خلاصه ماشینی:
"در این حالت باید توجه داشت که درست است که موضوع پژوهش امری محسوس است، لیکن تأمل فلاسفه انتزاعی و پیشین است و اصل تأملات فیلسوفان، مشاهده ناپذیر و غیر تجربی است و به تعبیر دیگر، گزارههایی که در مورد این موضوع تشکیل میشوند، پیشینی هستند.
چیستند؟ علیت، حرکت، زمان و مکان چیستند؟ ماهیت علم، تاریخ و ارزش چیست؟ رابطه دقیق و نهایی عدالت و آزادی چیست؟ آیا در پس پدیدههای هستی، که در حوزه حواس ما آشکار میشوند، عنصر بنیادی و غیر مادیای وجود دارد؟ آیا ورای بدن و امور جسمانی، واقعیتی به نام روح موجود است؟ «من» انسان که این همه امور نفسانی و جسمانی را به او نسبت میدهیم چیست؟ گوهر دین چیست؟ معنای اصلی زندگی چیست؟ زبان چیست؟ 3ـ تحلیل و شکافت موضوعات و مسایل مورد پژوهش فیلسوف تا حد امکان درصدد تحلیل و تجزیه عناوین، موضوعات و مسایلی است که مورد پژوهش او قرار گرفته است.
5ـ جامع نگری در حوزهای از فلسفه ورزی سعی بر این است تا ابعاد متعددی از واقعیت توضیح داده شود و یا واقعیات متعددی تبیین گردد، به گونهای که تبیین فلسفی دارای جامعیت و شمول بیشتری باشد.
تعهدات دیگر فیلسوف نباید موجب حذف و اضمحلال این نوع تعهد او گردد، بلکه یک فیلسوف بهتر است و چنین نیز میکند، که تا حد امکان در تلاش برای سازگار ساختن حوزههای متعددی که نسبت به آنها احساس تعهد میکند، باشد."