چکیده:
تجربة ایرانیان در دوران معاصر با مفهوم توسعه پیوند خورده است. این مفهوم که در قرن بیستم رواج یافت، تاثیر زیادی بر ساختارها، فرایندها و رویکردهای اندیشهای بهجای گذاشته است. در ایران نیز با روی کار آمدن حکومت پهلوی، مفهوم توسعه مبتنی بر الگوهای نظری مختلف، در جهت گذار ایران از جامعة سنتی به جامعة صنعتی به کار گرفته شد. اما علیرغم اجرای 5 برنامة توسعه، جامعة عصر پهلوی دچار بحرانها، گسستها و شکافهای عظیمی شد که نتیجة آن در انقلاب سال 1357 نمود یافته است. ازاینرو، پژوهش حاضر بهدنبال پاسخ به چگونگی ساختیابی برنامههای توسعة اجراشده در ایران عصر پهلوی و کارکرد آن در روند توسعة ایران است. این پژوهش با رویکرد جامعهشناسی تاریخی صورت خواهد گرفت. به این معنا هم به بستر تاریخی رویدادها و هم به ساختارها و فرایندهایی که بر اساس الگوی نظری توسعه شکل گرفته است، توجه خواهد شد. علاوه بر آن به تعامل دوسویة کنشگر-ساختار در این صورتبندی خواهیم پرداخت. مطالعة حاضر بر آن است که برنامههای توسعه پیش از انقلاب، بهدلیل تضادهای موجود در سطح نظری و کنشگران نتوانست به ساخت منسجم دست پیدا کند و در بستر تاریخی نیز امکان ساختیابی گفتمان توسعه و تثبیت معنایی و مفهومی آن مهیا نشد.
The experience of Iranians in different social, political and economic levels in the contemporary era is linked with the concept of development. This concept, which became popular in the 20th century, has had a great impact on the structure and processes and approaches of thought in this century. In Iran, with the establishment of the Pahlavi government, the concept of development based on different theoretical models was used in the process of Iran's transition from a traditional society to an industrial society. But despite the implementation of 5 development programs in Iran before the revolution, the society suffered crises, ruptures and huge gaps, which resulted in the revolution of 1357. In the present research we are willing to know how the development programs implemented in Pahlavi era in Iran were constructed and what its function were in the development process of Iran. Formulation of development plans in this research is implemented with historical sociology approach. In this sense, attention will be paid to both the historical background of the events and the structures and processes formed based on the theoretical model of development. In addition, we will discuss the two-way interaction between actor and structure in this formulation. Based on the study, it can be pointed out that the pre-revolutionary development programs could not achieve a coherent construction due to the contradictions at the theoretical and activist level, and in the historical context, it was not possible to construct the development discourse and stabilize its meaning and concept.
خلاصه ماشینی:
مفهوم برنامه ریزی توسعه در این بستر، نخستین بار با استقرار نظام کمونیستی در شـوروی ، به کار گرفته شد و سپس جهت فهم پذیر ساختن فرایند تحولات اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسـی و فرهنگی در قرن بیستم به معنای تلاش برای بهبود زندگی انسان در جنبه هـای مختلـف زنـدگی تعریف شد (ر.
بـه این معنا در این دوره با تلاش برخی از کنشگران اجتماعی و سیاسی و سپس تمایل رضـا شـاه جهت تغییر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی ، مفهوم برنامه ریزی توسعه ، به تدریج مورد توجـه قرار گرفت و در نهایت در دوره محمدرضا شاه این ایده ، جامه عمل به خود پوشید.
منتقـدین مـدعی هسـتند کـه اگرچـه اقدام های انجام گرفته در عصر پهلوی موجب تقویت زیربناهای صـنعتی ، اقتصـادی و فرهنگـی ایران شده است اما ایده این حکومت از مدرن شدن اشتباه بود و همین برداشت اشـتباه یکـی از دلایل وقوع انقلاب اسلامی ایران است (بابایی فرد، ١٣٨٩: ٣٦-٣٧؛ لـیلاز، ١٣٩٢).
علاوه بر عدم تامین منابع لازم برای توسعه ، تشتت های سیاسی در دوره اجرای برنامـه اول نیز عامل دیگر عدم موفقیت این برنامه بود.
برنامه سوم به عنوان نخستین برنامه جامع اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسـی در ایـران معرفی شده است (احمدیان ، بنی اشرف ، ١٣٩٤: ٩٣)، و ادعا می شود این برنامه تـا حـدودی بـه الگوی توسعه نیز توجه داشته و بنابراین ایـن برنامـه ، مفهـوم برنامـه ریـزی در ایـران را تغییـر داده است (زیاری ، ١٣٨١: ٦٠٧-٦٠٨).