چکیده:
در عصر حاضر تفکر استراتژیک به عنوان پارادیمی نوین در تمامی سطوح سازمان همیشه مطرح بوده است. تفکر استراتژیک فرآیندی است که طی آن مدیر می آموزد که چگونه چشم انداز خود را بوسیله کارگروهی، تفکر انتقادی و بهبود مستمر تعریف کند. تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطه بین تفکر استراتژیک مدیران و کارآفرینی سازمانی و ارایه راهکارهایی برای افزایش کارآفرینی سازمانی همچنین بهبود تفکر استراتژیک مدیران انجام شده است. تحقیق از حیث هدف کاربردی و از حیث روش شناسی، همبستگی پیمایشی می باشد. جامعه آماری تحقیق کلیه مدیران، روسا و کارشناسان مسیول اداره کل آموزش فنی وحرفه ای استان چهارمحال بختیاری شامل 40 نفر بودند. پرسشنامه تحقیق به علت استفاده در برخی پژوهشهای داخلی و خارجی و همچنین مورد تایید قرار گرفتن از سوی اساتید دانشگاهی از اعتبار محتوا و روایی مدنظر برخوردار است. جهت محاسبه پایایی پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. به علت اینکه ضرایب آلفای کرونباخ از 0.7 بیشتر بود، پایایی تمامی ابعاد پرسشنامه و کل پرسشنامه مورد تایید قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از شاخصهای آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد و توسط نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل اطلاعات انجام پذیرفت. نتایج بیانگر این است که تفکر استراتژیک دارای رابطه مثبت و معنادار با کارآفرینی سازمانی می باشد همچنین بار اصلی رابطه قوی کارآفرینی سازمانی و تفکراستراتژیک از فرصت طلبی هوشمندانه و تفکر در زمان ناشی میشود که هر دوی این متغیرها دارای رابطه شدید و قوی با کارآفرینی سازمانی می باشند.
The present study has been done to investigate the relationship between strategic thinking of managers and organizational entrepreneurship. Research in terms of practical purpose and in terms of methodology, is a correlation survey. The statistical population consisted of 40 persons of all managers, chairpersons and experts in charge of the general department of technical and vocational training in Chaharmahal Bakhtiari province. Standard questionnaires of research were distributed among respondents. The questionnaire used in the study due to the use for some internal and external research and also approved by university professors, it has intended content validity and face validity. Cronbach's alpha was used to calculate questionnaire reliability that expresses the inner harmony between the measurement tools. Because the Cronbach's alpha coefficients were higher than 0.7, the reliability of all aspects of the questionnaire and the entire questionnaire was confirmed. To analyze the data, descriptive and inferential statistics were used and data analysis was performed using SPSS software. The results indicate that strategic thinking has a significant positive correlation with organizational entrepreneurship, also the main burden of the strong relationship between organizational entrepreneurship and strategic thinking arises from clever opportunism and thinking at the time that both of these variables have a strong and severe relationship with organizational entrepreneurship.
خلاصه ماشینی:
از طرفي، با افزايش مشکلات و پيچيده شدن سازمان ها، نياز به ارائۀ راه حل هاي بهتر و استفاده از ابزارهاي قدرتمندتر از برنامه ريزي راهبردي، خودنمايي ميکند؛ چرا که مديران با تفکر راهبردي با فهم و درک بهتر از برنامه ريزي راهبردي عملکرد مؤثرتري خواهند داشت و ميتوان گفت تفکر راهبردي به عنوان مکملي براي برنامه ريزي راهبردي، رويکرد مناسب "راهبري" سازمان شمرده ميشود و ميتواند در جهت مقابلۀ سيستماتيک با معضلات ، درک فرصت ها، تخصيص بهينۀ منابع کمياب و دستيابي به نتايج مورد نظر کمک کند (منوريان ، آقازاده ، شهامت نژاد،١٣٩١-١٣٩٠).
ابزار اندازه گيري داده هاي اين تحقيق از ٢ پرسشنامۀ استاندارد براي ارزيابي و سنجش تفکر راهبردي و کارآفريني سازماني استفاده شده است .
پس در سطح اطمينان %٩٩ رابطۀ مثبت و معناداري مابين تفکر راهبردي با کارآفريني سازماني وجود دارد و ضريب همبستگي اسپيرمن نيز برابر با ٠,٧١٤ است .
آزمون همبستگي اسپيرمن فرضيۀ فرعي چهارم (رجوع شود به تصویر صفحه) همان گونه که مشخص است ، مطابق با نظرات ٤٠ نفر از پاسخگويان به علت اينکه sigکوچکتر از ١% و برابر با ٠,٠٠٠ است ، فرضيۀ H٠ ردشده و فرضيۀ H١ تأييد ميشود، پس در سطح اطمينان ٩٩% رابطۀ مثبت و معناداري مابين فرصت طلبي هوشمندانه با کارآفريني سازماني وجود دارد.
آزمون همبستگي اسپيرمن فرضيه فرعي پنچم (رجوع شود به تصویر صفحه) همان گونه که مشخص است ، مطابق با نظرات ٤٠ نفر از پاسخگويان به علت اينکه sig کوچکتر از ١% و برابر با ٠,٠٠٠ است ، فرضيۀ H٠ ردشده و فرضيۀ H١ تأييد ميشود پس در سطح اطمينان ٩٩% رابطۀ مثبت و معناداري مابين تفکر در زمان با کارآفريني سازماني وجود دارد.