چکیده:
هزاره ها پس از پشتونها و تاجیکها، سومین جمعیّت قومی افغانستان را تشکیل میدهند. آنها عمدتا در نواحی کوهستانی مرکزی افغانستان که هزارجات یا هزارستان نامیده میشود، زندگی میکنند. زبان هزاره ها فارسی با گویش هزارگی است و مذهب غالب این قوم شیعه است. در مورد منشاء هزاره ها نظریه های متفاوتی وجود دارد؛ برخی از محققان آنان را مردمان بومی هزارستان می دانند که قرن ها در این منطقه زیسته اند. عده ای دیگر با توجه به شواهد زبان شناختی و و یژگی های جسمانی، ه زاره ها را مغول تبار می دانند. اما وجود درگیری های متعدد و مهاجرت های وسیع، عدهای را به پیدایش نظریۀ اختلاط اقوام و امتزاج افراد معتقد نموده است. آنچه تبارشناسی هزارهها را دشوار مینماید، تلاش اقلیت محروم هزاره برای کسب هویتی هرچند ساختگی و غیرواقعی برای خویش است تا از این رهاورد بتوانند به تعاملی سازنده با سا یر اقوام افغانستان و جایگاهی مناس ب در ساختار قدرت دست یابند. مقالۀ پیش رو، به واکاوی ویژگی های قومی هزارهها و پراکندگی جمعیتی ایشان در افغانستان میپردازد.
After Pashtuns and Tajiks, Hazaras are the third ethnic group of
Afghanistan. They mainly live in the central mountainous region of the
Afghanistan where it’s called Hazarajat or Hazarestan, speaking Persian
with Hazaragi accent and Shia is their main religion. There are many
theories about their origin; some researchers identify them as the native
people of Hazarestan who lived there for centuries. Based on the
linguistics and the physical appearance, others recognize them as
Mongols decent.
The frequent wars and mass migrations convinced the others to the theory
of mingling tribes and individuals. What makes the genealogy of Hazaras
difficult is the effort of the poor minority of Hazaras for gaining an
identity, though synthetic and fake, to make constructive interactions with
other Afghani’s tribes and finding adequate position in the power.
The coming article is the study of the Hazaras’ characteristics and their
population dispersion.
خلاصه ماشینی:
(موسوي، ١٣٧٩: ٥٥-٤٩ و بهمنيقاجار، ١٣٩٢: ٢٣٤) دلايل کافي که ما را متقاعد نمايد که نام ٢ هزاره برگرفته از ترجمۀ واژة «مينگ » يا «مينگان » است ، يعني واژه اي که به واحدهاي هزار نفري سپاه مغول اطلاق ميشد، در دست نميباشد.
(فردوسي، ١٣٧٩: ٩-٩٨ و هانزن ، ١٣٧٤: ٢٣) از ايران بشد تا به توران و چين گذر کرد از آن پس به مکران زمين ز مکران شد آراسته چون عروس برآمد دم ناي و بوق و کوس بپذرفت هر مهتري باژ و ساو نکرد آزمون گاو با شير تاو چنان هم گرازان به بربر شدند جهانجوي با تاج و افسر شدند شه بربرستان بياراست جنگ کز انبوه ايشان جهان گشت تنگ سپاهي بيامد ز بربر برزم که برخاست از لشکر شاه بزم فردوسي در ميان نقل داستان و روايت درگيري دو سپاه ، به بعضي از مشخصات جغرافيايي منطقه ؛ ازجمله به کوه هاي سر به فلک کشيدة سرزمين بربرستان اشاره ميکند: ١.
اين نام از شهر بربر گرفته شده که سابقا در کوه هاي بين کابل و هرات واقع بوده است و حکايات مبالغه آميزي از عظمت و جلال سابق آن تعريف ميکنند.
يکي از درياچه هاي باميان که در هزاه جات واقع است به اين نام خوانده ميشود و بر اساس افسانه ها توسط امام علي(ع ) ساخته شده است .
(لعلي، ١٣٧٢: ٤٠ و موسوي، ١٣٧٩: ١٥) تبارشناسي در مورد منشاء هزاره ها يعني ساکنين هزاره جات نظريه هاي متفاوتي وجود دارد که به اختصار عبارتند از: الف ـ هزاره ها جمعيتي بومي هستند: نظريه بومي بودن هزاره ها را اولين بار فريۀ فرانسوي در قرن نوزدهم به استناد گزارش هاي کتزياس مورخ يوناني و شرحي که او دربارة بعضي از قبايل ساکن در افغانستان مرکزي آورده است ، عنوان کرد.