چکیده:
هدف از پژوهش حاضر، ساخت و بررسی اثربخشی بستۀ یکپارچۀ درمان شناختی، بینفردی و سیستمی بر علائم افسردگی و مهارتهای مقابلهای زنان افسرده بود. طرح پژوهش از نوع طرحهای آزمایشی گسترشیافتۀ پیشآزمون-پسآزمون چندگروهی بود. جامعۀ آماری پژوهش زنانی بودند که در سال 1398-1397 به مرکز درمان آتیه در شهر تهران مراجعه کرده بودند که از این میان 60 نفر بهصورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در چهار گروه 15 نفره قرار گرفتند. پس از گروهبندی، گروه اول درمان شناختی، گروه دوم درمان بینفردی، گروه سوم درمان سیستمی و گروه چهارم بستۀ یکپارچۀ درمان شناختی، بینفردی و سیستمی را در 12 جلسۀ 90 دقیقهای، هفتهای یک بار دریافت کردند. برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامۀ افسردگی بک-ویرایش دوم (BDI-II) و مقیاس راهبردهای مقابلهای (CRI) استفاده شد. دادهها به شیوۀ تحلیل واریانس آمیختهبا استفاده از نرمافزار آماری SPSS-23 تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها نشان داد آموزش بستۀ یکپارچۀ درمان تاثیر معناداری بر کاهش علائم افسردگی و بهبود مهارتهای مقابلهای زنان افسرده در پسآزمون دارد (P<0. 001). (اما این نتایج برای مرحلۀ پیگیری تایید نشد. پژوهش حاضر از بهکارگیری بستههای درمان یکپارچه برای بهبود افسردگی حمایت میکند.
The purpose of this research was to develop and evaluate the efficacy of an integrated package of cognitive, interpersonal, and systemic therapy on the depressive symptoms and coping skills of women with depression. The research design is an extended pre-test-post-test design with multiple groups. The statistical population of the study consisted of the women referred to the Atieh treatment center in Tehran in 2017 and 2018, and 60 of them were randomly divided into four groups of 15 participants.Following grouping, the first group received cognitive therapy, the second group received interpersonal therapy, the third group received systemic therapy, and the fourth group received an integrated bundle of cognitive, interpersonal, and systemic therapy over the course of 12 weekly 90-minute sessions. Data was collected using the Beck Depression Inventory-Second Edition (BDI-II) and the Coping Responses Scale (CRI). The data were analyzed using SPSS-23 statistical software and mixed variance analysis. Post-test results indicated that integrated treatment package training has a significant impact on reducing depressive symptoms and enhancing coping skills among depressed women (P
خلاصه ماشینی:
هم در مدل شناختی -هیجانی گرینبرگ ، رایس و الیوت (١٩٩٣) و هم مدل سوگیری شناختی هرتل و ماتیوس (٢٠١١ ) و فرضیۀ سوگیری توجهی ویلالوبوس ، پاسیوس و وازکوئیز (٢٠٢١)، تأکید اصلی بر بدکارکردی های اجرایی به ویژه کارکردهای شناختی در فرایند پردازش اطلاعات موقعیتی و تولید راهبردهای مقابله ای است ؛ درحالی که در دوره های مختلف 10 افسردگی ، نقش هیجانات در واکنش دهی به رویدادهای منفی ، تعیین کننده تر از کارکردهای شناختی است (هامر و آردال ، ٢٠٠٩)، نگاهی افراطی و سنتی به کارکردهای شناختی به عنوان مهم ترین عامل در توجیه نارسایی پردازش اطلاعات سبب می شود تا نقش سایر عوامل مانند هیجانات که به تنهایی و مستقل از شناخت ، پتانسیل تغییر درمانی دارند، نادیده گرفته شود (سیگل و همکاران ١١، ٢٠١٢).
با توجه به تأکید هر سه مدل بر ناکامی بیماران افسرده در خودمراقبتی و رویارویی با رویدادهای منفی پسابیماری و از سوی دیگر با توجه به نقص در فرایند پردازش اطلاعات موقعیتی (موریس و همکاران ، ٢٠١٥) و اهمیت بیشتر هیجانات در تداوم دوره های مختلف بیماری (هامر و آردال ، ٢٠٠٩)، در بستۀ درمانی فعلی از درمان شناختی به عنوان درمان پایه و استاندارد استفاده میشود.
به این ترتیب در این بسته ، درمان شناختی به عنوان درمانی پایه و مفروضۀ مقابلۀ نشخواری ویلالوبوس ، پاسیوس و وازکوئیز (٢٠٢١)، با کمی تغییر و تأکید بر فرایند پردازش هیجانی رویداد منفی و تولید پاسخ های هیجانی تشدیدیافتۀ اتوماتیک و انعطاف ناپذیر در قالب یک مفروضۀ متفاوت تر بر علائم افسردگی و راهبردهای مقابله ای بیماران افسرده به کار برده شد؛ بنابراین ساختار این جلسات برحسب درمان شناختی و تکالیف داخل جلسه و تکالیف خانگی طراحی شد، اما محتوا در کنار مفاهیم شناختی از مفاهیم تنظیم هیجانی بین فردی و سیستمی نیز به کار رفت .