چکیده:
در طی سال های اخیر، موضوع مدیریت استراتژیک به یکی از چالش برانگیزترین مباحث هم در میان پژوهشگران و هم در میان مدیران ارشد سازمان ها تبدیل شده است. در حالی که برخی از افراد صاحبنظر، از رویکردهای متنوع مدیریت استراتژیک حمایت کردهاند، افراد صاحبنظر دیگری این رویکردها را به چالش کشیده و نقد کرده اند. علاوه بر این، در میان افراد صاحبنظری که با مدیریت استراتژیک مخالفت کردهاند نیز چندگانگی نظری به چشم می خورد؛ این افراد علیرغم انتقادات بنیادینی که به ماهیت مدیریت استراتژیک وارد کرده اند اما نتوانسته اند راهکاری جایگزین برای فرآیند مدیریت استراتژیک ارائه دهند؛ بنابراین، مدیران عامل شرکت ها با معضل بزرگی مواجه شدهاند که آیا باید از فرآیند مدیریت استراتژیک پیروی کنند یا خیر و در صورتی که پاسخ منفی است، پس چگونه باید به موفقیت و کسب مزیت رقابتی دست پیدا کنند. هدف از انجام این پژوهش، ارائه نظریه استراتژیزدایی برای پاسخگویی به این سوالات است. به منظور انجام این تحقیق از روش کیفی تکرارپذیر فرونتیک استفاده شده است. نمونه پژوهش شامل پانزده شرکت فعال در بخش خصوصی، واقع در تهران و حومه آن می باشد که به صورت هدفمند انتخاب شده اند. بر اساس یافته های پژوهش، اتخاذ سیاست استراتژی زدایی مؤثرتر از استراتژی آفرینی است. سیاست استراتژی آفرینی منجر به سوگیری شناختی نظام مندی، تحت عنوان نقطه کور زیان رقابتی خواهد شد و باعث شکل گیری پارادوکس های چهارگانه دانش مدیریت استراتژیک، تلاش- نتیجه، پایبندی به استراتژی- ترک استراتژی و استرس شغلی می شود، اما استراتژیزدایی به معنای بی اقدامی نمی باشد و بنابراین لازم است به چهار توصیه ذکر شده در این مقاله توجه شود.
خلاصه ماشینی:
علاوه بر این ، در میان نقطه نظرات پژوهشگران مخالف رویکرد مدیریت استراتژیک نیز چندگانگی نظری به چشم میخورد و این افراد علیرغم انتقادات بنیادینی که به هستیشناسی و دانش شناسی استراتژی وارد کردهاند، در ارائه راهکارهای جایگزین ناکام بودهاند ( ;٧٢٩ :٢٠٢٢ ,Cloutier &Rouleau Jarzabkowski, Seidl & Balogun, 2022; Kohtamaki, Whittington, Vaara & ٢٢٠ :٢٠٢٢ ,Rabetino)؛ به عبارت دیگر، این طور به نظر میرسد که یک دوگانگی یا پارادوکس در میان کاربران مدیریت استراتژیک ایجاد شده است : سازمانها، بدون استراتژی، محکوم به شکست هستند ( :٢٠١٥ ,Lee &Porter ;١٠ ,٢٠٢١ ,Lyles &Duhaime, Hitt ١٦٨٣) اما توصیه های زیادی نیز مبنی بر دوری کردن از استراتژی وجود دارد ( & Grandy Mills, 2004: 1158; Miller & Le Breton-Miller, 2021: 1900; Sulphey, 2020: 120; ١٠١ :٢٠١٩ ,Putnam &Cunha ).
(Rouleau & Cloutier, 2022: 730-731; Friesl, Stansekar & Colman, 2020: 1-41) به عنوان مثال در جدیدترین پژوهش ها، رویکرد استراتژی در عمل با انتقادات شدیدی مواجه 1 1- Icarus Dilemma 2- Kodak 3- Nokia 4- Kingfisher 5- Strategy in practice شده و نتیجه گیری شده است که فقدان وجود یک دستورالعمل یا راهنما در کنار تنوع زیاد این رویکردها نه تنها منجر به ایجاد دانش عملی نشده است بلکه باعث سردرگمی و پیچیدگی در میان مدیران نیز شده است ( Jarzabkowski, Seidl ;٧٣٣-٧٢٢ :٢٠٢٢ ,Cloutier &Rouleau ٢٣٢-٢١٠ :٢٠٢٢ ,Kohtamaki et al ;٢٠٢٢ ,Balogun &)؛ بنابراین ، سازمانها با سردرگمی و دو راهی مواجه هستند: آیا باید استراتژی داشت و یا باید از استراتژی پرهیز کرد؟ و اگر باید از استراتژی پرهیز کرد، پس چگونه میتوان به موفقیت و مزیت رقابتی دست یافت ؟ ٣- روش پژوهش به منظور دستیابی به هدف پژوهش از روش تکرارپذیر فرونتیک ١ (٣٠٠-٢٠٨ :٢٠٢٠ ,Tracy) استفاده شده است .