چکیده:
امید و ناامیدی در اشعار پروین اعتصامی به این صورت نمود مییابد که ؛ گذر عمر از کودکی و رسیدن به
بزرگ سالی تقدیر انسان است و آدمی را از آن گریزی نیست ، اما انسان بزرگ سال با استفاده از «اندیشه »،
اکنون را می سازد و با «احساس » به گذشته می نگرد و به آینده امیدوار می شود و پیش می رود. البته دور
شدن از کودکی به آن معنا نیست که انسان بزرگ سال با کودکی بیگانه می شود بلکه با یاد کردن از آن
دوران ، خود را کمی سبک بار می کند و به وجد می آورد. روی دیگر ناامیدی در شعرهای پروین اعتصامی به
ناگواری های زندگی شخصی وی و یکی از مهم ترین آن ها یعنی از دست دادن مادر در کودکی مربوط
میشود؛ این چنین رویدادهای تلخی، روی دیگر علت های ناامیدی در شعر وی را تشکیل میدهد. در این
پژوهش ابتدا به زندگینامه و مضامین شعرهای پروین اعتصامی پرداخته شده است و در ادامه نمونه هایی از
اشعار وی در دو فضای متضاد امیدوارانه و ناامیدان مورد بررسی قرار گرفته است . در فرجام این پژوهش به
این نتیجه دست یافته ایم که اشعار وی را نه می توان مطلقا امیدوارانه و نه مطلقا ناامیدانه دانست ، بلکه
هرکدام از این دو فضای شعری دوشادوش یکدیگر شعر این شاعر معاصر را پیش میبرند.
خلاصه ماشینی:
بلبلي از جلوة گل بي قرار گشت طربناک به فصل بهار پهلوي جانان چو بيفکند رخت مورچه اي ديد به پاي درخت مرغک دلداده به عجب و غرور کرد يکي لحظه تماشاي مور خنده کنان گفت که اي بي خبر مور نديدم چو تو کوته نظر (ديوان : ٢٢٩) چنان که در ديگر اشعار پروين نيز به عنوان امري اخلاقي و پسنديده ديده ايم ، اينجا نيز يکي از کاراکترهاي شعر پروين يعني مور در پاسخ به مرغک مغرور، تکيه به توان خويشتن و دست گدايي و طلب سوي کسي دراز نکردن را ميستايد و چنين ميگويد: مور به او گفت و بدين سان جواب غافلي، اي عاشق بي صبر و تاب ساخته ام بام و در خانه اي تا نروم بر در بيگانه اي تو به سخن تکيه کني، من به کار ما هنر اندوخته ايم و تو عار (ديوان : ٢٢٩-٢٣٠) در ادامه ميبينيم که مور با همه سختي در معاش و تنگ روزي بودن اما از زندگي نااميد نيست و به همه چيز اميدوارانه نظر ميدوزد: لانه بسي تنگ و دلم تنگ نيست بس هنرم هست ، ولي ننگ نيست کار خود اي دوست نکو مي کنم پارگي وقت رفو مي کنم (ديوان :٢٣٠) پس از اين نيز به نصيحت پرندة مغرور و خودشيفته ميپردازد و توصيه ميکند که او نيز چنين کند: رنجه کن امروز چو ما پاي خويش گرد کن آذوقۀ فرداي خويش ما نگرفتيم ز بيگانه وام پخته نداديم به سوداي خام مورچه گر وام دهد خود گداست چون تو در ايام شتا، ناشتاست (ديوان :٢٣٠-٢٣١) نکوهش بياخلاقي و اميد به نيکي در اين شعر پروين در قالب حکايتي، به مدح همکاري و نکوهش خودبزرگ بيني مي پردازد و کارآمدي افراد را در همکاري و فروتني معرفي مي کند.