چکیده:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی نوشتارِ دانشآموزان دارای/ بدونِ اختلال یادگیری ویژه فارسیزبان شهر تهران با استفاده از ابزارهای انسجام است. طرح تحقیق پسرویدادی (علّی-مقایسهای) است و از رویکردِ نظری نقشگرای نظاممند هلیدی و متیسون (2004) برای تحلیل دادهها استفاده میشود. نمونه آماری شامل13دانشآموزِ پسر 10:6 تا 12:00(ماه: سال) از گروه اختلال یادگیری ویژه و بدون اختلال یادگیری ویژه (عادی) است که به ترتیب از بین مراجعهکنندگان به مراکز اختلال یادگیری و مدارس دولتی شهر تهران به صورت در دسترس انتخاب میشوند. ابزار مورد استفاده 3 خردهآزمون (خوانداری، تصویری، و شنیداری) محققساخته است که روایی آن مورد تایید متخصصان قرار گرفت. پس از توصیف و محاسبه بسامد کاربرد ابزارهای مختلف انسجام، با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیره (MANOVA) معناداری اختلاف مشاهده شده بین دو گروه بررسی و تحلیل میشوند. نتایج نشان میدهد که تفاوت استفاده از ابزارهای انسجام بین دو گروه تنها در خردهآزمون خوانداری در سطح 05/0=α معنادار است.
In this research, writings of students with/without specific learning disorders in Tehran is investigated and compared regarding the use of cohesive devices. The research method is Ex Post Facto or Causal Comparative. Halliday and Matthiessen's (2004) systemic functional approach was applied for analyzing the data. 13 boys with learning disorder and 13 boys without learning disorders were selected through random sampling. The informants were 10:6 to 12:00 (year: month) old 5th graders who were chosen among students enrolled in learning diability centeres and public schools in Tehran. Three researcher-made subtests (reading, visual, and listening) were administered for gathering the written data. Descriptive statistics (maximum and minimum, mean, frequency, and frequency percentage) were used to describe the data. Then, Multi Analysis of Variation (MANOVA) was used to analyze the significance between the differences of frequencies of cohesive devices. Results showed that only for reading subtest, the difference of frequency of usage in the written narratives between students with and without learning disorder is significant if =α0/05.
خلاصه ماشینی:
در پژوهش حاضر، بر اساس آنچه هليدي و متيسون (٢٠٠٤) ذيل فرانقش منطقي مطرح ميکنند، نوشتار دانش آموزان داراي اختلالات يادگيري ويژه و دانش آموزان بدون اختلال يادگيري ويژه (عادي) پايه پنجم ابتدايي با توجه به ميزان کاربرد ابزارهاي انسجام (ارجاع، حذف و جانشيني، انسجام واژگاني، و ربط ) بررسي و مقايسه ميشوند.
٤-١- کاربرد ابزارهاي انسجام در دانش آموزان عادي ٥ و اختلال يادگيري پايه پنجم ابتدايي ابزار خرده- گروه عادي گروه اختلال يادگيري کمينه و بيشينه )به تصویرصفحه رجوع شود) 1- monologue 2- Progress in International Reading literacy Study (PIRLS) ٣- براي آگاهي بيشتر نگاه کنيد به کريمي (١٣٨٧)؛ همچنين نگاه کنيد به موليس و همکاران (٢٠٠٧) 4- picture stories ٥- در سراسر مقاله واژه «عادي» به جاي « بدون اختلال يادگيري ويژه» به کار رفته است .
٤-١-٢- مقايسه ميانگين ابزارهاي انسجام در دانش آموزان عادي و با اختلال يادگيري ويژه همانطور که جدول ٣ نشان ميدهد در پايه پنجم ابتدايي پربسامدترين ابزارهاي انسجامي در بيان نوشتاري کودکان عادي نيز به ترتيب عبارتاند از انسجام ارجاعي (٧٦/٣٨)، انسجام واژگاني (٦٥/٩٢)، انسجام ربطي (٢٦/٦١) و انسجام حذف و جانشيني (٢٦/٢٣).
اين دو پژوهش عملکرد مشابه (معنادار نبودن تفاوت در استفاده از ابزارهاي انسجام) دانش آموزان با و بدون اختلال يادگيري را در خردهآزمون تصويري و شنيداري را تاييد ميکنند.
از طرف ديگر، پژوهش حاضر نشان داد دانش آموزان عادي نسبت به کودکان داراي اختلال يادگيري از ابزارهاي انسجام بيشتري استفاده ميکنند.