چکیده:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی مقوله باهمآیی واژگانی در متون نظم و نثر زبان فارسی است. یافته های حاصل از بررسی داده ها، کاربرد دست کم دوازده نوع باهم آیی را به لحاظ مفهومی در پیکره نشان میدهد. این باهم آیی ها، هر یک با بسامد رخداد متفاوت در بیان محتوا و گسترش معنای مورد نظر نقش داشته اند. نتایج نشان میدهد که چگونه هر یک از این باهمآیی ها، به ویژه باهمآیی های مترادف، متقابل، شمول معنایی، متداعی و اصطلاحی نقش مهمی در تاکید و تشدید معنایی دارند و باعث خوانش بهتر متن میگردند. این درحالی است که دیگر باهم آییه ا از جمله باهم آیی های مطلق، اِتباعی، جهتی، جنس و غیره با کاربست محدودتر در اولویت دوم قرار گرفته اند. نتیجه دیگرِ پژوهش، مواجهه با دو نوع باهم آیی (از منظر ساختاری) است که عبارتند از باهم آیی صفت با صفت و باهم آیی قید با قید که حاصل بررسی این داده ها است و می توان آنها را به عنوان دستاوردی تازه به طبقه بندی پنج گانه قبلی افزود.
The main objective of this study is to evaluate the lexical collocation in prose and verse of Persian language. The results of the data evaluation have shown the application of twelve collocations in terms of the conceptual relations in the corpus. These types with different frequencies have been involved in the manner of expressing the text and developing the meaning. These findings have shown that how each one of these collocations, especially synonym, opposition, hyponym, association, and idiomatic collocations play an important role in highlighting and stressing the meaning and also in the better reading of the text. Meanwhile, other collocations such as the absolute, reduplication, directional and gender collocations have a more limited application and they are considered as the second priority. The other consequence of the research is facing with two types of collocations (structurally) which includes adjective and adjective collocation and adverb and adverb collocation. These two types of collocations can be added to the previous five-component classification as a new achievement.
خلاصه ماشینی:
شين ٥(٢٠٠٧)، شش معيار را براي بررسي باهم آيي در زبان انگليسي مطرح مينمايد: ١- در هر باهم آيي، واژه محوري وجود دارد که اين واژه محور بايد از نظر ساختواژي به عنوان يک نوع واژه در نظرگرفته شود، به عبارت ديگر واژههايي مانند درخت و درخت ها از نظر ساختواژي دو واژه به حساب ميآيند و هر يک ميتوانند به عنوان واژه محوري در باهم آيي به کار روند.
البته تنها شباهت هاي معنايي باعث به وجود آمدن اين نوع باهم آيي نميگردد، بلکه بخشي از آن به دليل ويژگي خاص برخي زبانها مانند زبان فارسي است .
مثلا در زبان فارسي و بيشتر در متن هاي ادبي، تمايل بر اين است که چند صفت ، اسم و يا واژههاي هم معنا براي تاکيد بيشتر بر معنا و زيبايي متن ، همراه يکديگر به کار روند.
٣- ٤- باهم آيي اصطلاحي و غير اصطلاحي باهم آييهاي واژگاني در زبان فارسي نيز مانند زبانهاي ديگر به دو نوع عمده قابل تقسيم اند.
در اين نوع باهم آيي، ميان واژهها، رابطه هم شمولي ٣ برقرار است و يکي از واژهها زيرشمول ٤ واژه ديگر و يا زيرشمول کل باهم آيي است .
در اين نوع باهم آيي، مشخصه معنايي بين دو واژه همنشين شده مشترک است و ممکن است تفاوت کوچکي ميان آنها وجود داشته باشد.
اين جفت واژهها از نظر روابط مفهومي باهم آيي متقابل دارند و تقابل آنها از نوع مکمل است .
هر دو واژه نيز محوري و هسته به شمار ميروند و از نظر مقوله دستوري باهم آيي دو اسم را نشان مي - دهند که با هم همنشين شدهاند.