چکیده:
در این مقاله توضیحاتی دربارۀ ماهیت تجربۀ دینی ارائه گردیده است، و به امکان ارائۀ گونهای نظریۀ عدل الاهی (تئودیسه) تحت عنوان تئودیسۀ صمیمیتیافتن با خدا، اندیشیده شده است. بر طبق این تئودیسه، مواردی از رنج و آلام میتواند مَحْمِلی برای نوع خاصی از تجربۀ دینی باشد که طی آن، فرد در تجربههایی مشابه با تجربههای خدا سهیم میشود. این تجربهها میتوانند همانند و یا همجنسِ تجربههای خدا باشند. دیدگاه مؤلف این است که دیدگاه سنتیِ قائم بر رنجناپذیری خدا، قابلدفاع نیست و چون رنج به معنایی معروض وجود خدا نیز میشود لذا انسان رنجمند هرگاه معروض شروری از آن نوع گردد که وجود الاهی را نیز به معنایی متأثر میسازد، به تجربههایی مشابه تجربههای خدا دست مییابد. این تجربهها نه تنها خاصیّت معرفتبخشی دارند، فرد را برای همدردی و همدلی با همنوعانی که مبتلا به گونهای مشابه از رنج و مرارت هستند، مستعد و آماده میگردانند. مؤلف دایرۀ شمول این تئودیسه را محدود میداند، ضمناً به متأثربودن آن از انگارههای دینی مسیحی است اذعان دارد و در بهترین حالت، آن را قابل اطلاق به موارد معینی از رنج و درد میداند.
خلاصه ماشینی:
بر طبق ایـن تئودیسه ، مواردی از رنج و آلام میتواند مَحْمِلی برای نوع خاصی از تجربۀ دینی باشد که طی آن ، فرد در تجربه هایی مشابه با تجربه های خدا سهیم میشـود.
دیدگاه مؤلف این است که دیدگاه سنتی قائم بر رنج ناپذیری خدا، قابل دفاع نیست و چون رنج به معنایی معروض وجود خدا نیز میشود لذا انسان رنجمند هرگـاه معـروض شـروری از آن نوع گردد که وجود الاهی را نیز به معنایی متأثر میسازد، به تجربه هایی مشابه تجربـه هـای خـدا دسـت مییابد.
تجربۀ دینی نیست ؟ و آیا رنج کشیدن نمیتواند راه را بـرای صـمیمیت بـا خـدایی بگشاید که بر طبق کتاب مقدس و سنت مسیحی، هیأتی انسانی بر خود گرفـت و 1 برای جهان و با جهان رنج کشید؟ اینکه رنج بردنِ انسان را در مواردی، واسطه ای برای نزدیکی به خدا بدانیم ، ما را به تئودیسه ای میرساند که با همۀ کاستیهایش ، از تئودیسه های قدیمی که رنـج را وسیلۀ مکافات یا اعتلای جان و یا نتیجۀ اختیار میدانند، متمایز اسـت .
به چه دلیل میتوان رنج را تجربۀ دینی دانست ؟ آیا مجازیم که برخی از موارد رنج را تجربه ای دینی از گونه ای که شرح آن رفـت ، بدانیم ؟ گواهی افراد مختلف ، دلیلی بر این ادعاست که برخی از مـوارد رنـج ، گـاه واسطه ای برای تجربۀ دینی از نوع اول است ؛ یعنی تجربه ای ادراکی که در آن ، بـر فرد چنین مینماید که از حضور خدا آگاه است .