چکیده:
آباء کلیسا در شورای نیقیه به طور ضمنی تأیید کردند که عقل فلسفی میتواند در قلمرو الهیات وارد شود. قدیس توماس آکوئیناس در همین راستا با استفاده از عقلی که به نور ایمان منور گشته بود فهمی نظاممند از عقاید ایمانی ارایه داد. ابزار او یک مابعدالطبیعة پیشرفته در خصوص علیت، یک معرفتشناسی و روانشناسی منسجم و، مهمتر از همه، یک آموزة مشروح در خصوص شباهت وجودی میان خالق و مخلوق بود. بدین ترتیب توماس الهیات عقلانیِ نظاممندی عرضه کرد که اوج قرنها تفکر جمعی آباء کلیسا و حکماء مدرسی محسوب شد. البته او همواره مراقب بود که راز تعالی الهی را حفظ کند و به همین دلیل تأکید میکرد که علم انسان به خدا به جهل ختم میشود. ما نمیتوانیم بدانیم خدا چه هست بلکه فقط میتوانیم دریابیم او چه نیست. اما این اعتراف به جهل به آسانی و در ابتدای تحقیق صورت نگرفت، بلکه نتیجۀ تحقیقی پیچیده و پرزحمت بود. چنین جهلی نوعی علم است. از این رو، الهیات توماس، به رغم ظاهر سلبیاش، دارای ارزش معرفتیِ ایجابی است.
خلاصه ماشینی:
دستاورد آکوئیناس برای موضوع فعلی ما این بود که او اولین بار در تاریخ ، مسئلۀ خدا را به وضعیت فهم الهیاتی نظام مند منتقل کرد.
آکوئیناس الهی دان مسـیحی بـود و درکـی از ایـن حقیقـت بهت آورِ کتاب مقدس که خدا قدوسی است که نامش بیان نشدنی اسـت بـه تفکـر او جهت داده بود.
چگونه عقل می تواند تصدیق کند که خـدا هسـت و در عـین حـال بگویـد کـه او بـا هـر موجـود دیگری که عقل می شناسد تفاوت دارد؟ ولی حتی این نیز پایان کـار نیسـت : «امـا بـه عنوان آخرین گام ، ما حتی خودِ همین "بودن " را، آن گونه که در مخلوقـات یافـت می شود، از او سلب مـی کنـیم .
در پس طرح و حل مسئلۀ خدا این اطمینان راسخ و کاملاً روشن آکوئیناس قرار دارد که با قوای ذاتی عقل بشری ، البتـه اگر به شیوة فلسفی تربیت شده باشـد، مـی تـوان عـالی تـرین مطالـب مابعـدالطبیعی را اظهار و اثبات کرد، یعنی می توان این حکم را که خدا هست مطـرح و اثبـات کـرد؛ همچنین عقل در ادامه می تواند برداشت پیچیده ای را از اینکـه خـدا چـه نیسـت بیـان کند، برداشتی که ، به رغم ظاهر سلبی اش ، دارای ارزش معرفتی ایجابی است .
همچنین چنـین بحثی می تواند دربارة اهمیت عبارت اسرارآمیزی صورت گیرد که آکوئیناس در آن نتیجه ای را بیان می کند که از راه های مختلف (٢٣) به آن رسیده اسـت : «و ایـن چیـزی است که همۀ انسان ها از "خدا" می فهمند»؛ «این را همۀ انسان ها "خدا" می نامند.
این مرا به موضوع سوم ام ، یعنی انسان بی خدا، مـی رسـاند کـه از همـۀ شگفتی های روی زمینِ خدا رازآمیزتر است .