چکیده:
مورخان رسمی اغلب بخشی از حاکمیت ونوشته های آنها منعکس کننده دیدگاهها و سیاستهای نظام حاکماند و معمولاً میکوشند تا روایتی مطابق با ملاحظات و نگرشهای حکومت ارائه نمایند. اما دربارۀ مورخان رسمی دورۀ افشاریه به دلیل پیچیدگیهای سیاسی و مذهبی و درهم تنیدگی حوادث منجر به سقوط صفویه از جمله حکومت محمود و اشرف از یک سو، و نیز تحولات منتهی به ظهور نادر و رویکردهای خاص و متفاوت او در برابر صفویان از دیگر سو، در وضعیت پیچیده و بغرنجی قرار گرفتند که در مجموع روایت تاریخ صفویان وسقوط آنها برایشان دشوار بود. مسأله این است که مورخان افشاریه در چنین شرایطی بغرنجی چگونه مناسبات نادر با میراث صفویه و مقابله جوییهای وی با صفویان را روایت می-کردند؟ نگارنده با روش توصیفی و تحلیلی میکوشد فرایند و نحوۀ روایت مورخان افشاریه دربارۀ صفویان را در آن شرایط خاص و پیچیده ارزیابی کند. مقاله سرانجام به این نتیجه میرسد که مورخان افشاری ناگزیر نسبت به دوره صفویه با دیده تردید وانتقاد نگریستند. زیرا نادر که تا حدی تصادفی با میراثدارصفویه یعنی شاه طهماسب دوم همراه شده بود، همواره سودای عزل وی را در سر میپروراند و هرگاه اقتضا میکرد صفویان را به چالش میکشید. بنابراین، مورخان افشاری ضمن تأیید منویات نادر و تأکید بر درستی عملکرد واستدلال وی در قبال صفویه ،اغلب حاکمیت صفوی را محکوم و سرزنش میکردند.
Official historians are often part of the government and their writings reflect the views and policies of the ruling system. They usually try to present a narrative that is consistent with the government’s thinking and attitudes. However, as far as the official historians of Afshariya are concerned, the matter was complicated by the political and religious complications, the fall of the Safavid dynasty and the rule of Mahmud, and the developments that led to the rise of Nader Shah. Moreover, Nader Shah pursued particular and different approaches against the Safavids. Therefore, Afshari historians found themselves in a complicated situation. Therefore, it was difficult for these historians to tell the history of the Safavids and their fall. The problem is, under such difficult circumstances, how did the Afsharian historians portray Nader's relationship with the Safavid legacy and his clashes with the Safavids? The author tries to evaluate the process and method of narration of Afshariya historians about the Safavids in those special and complex conditions with a descriptive and analytical method. The article finally comes to the conclusion that Afshari historians inevitably viewed the Safavid period with suspicion and criticism. Because Nader, who was somewhat coincidentally associated with the heir of the Safavid dynasty, Shah Tahmasb II, was always thinking of dismissing him and whenever there was a suitable opportunity, he challenged the Safavids. Therefore, Afshari historians confirmed Nadir's attitude. They insisted on the correctness of his action against the Safavids and often condemned and blamed the Safavid rule.
خلاصه ماشینی:
آن ها هر سه معاصر نادر و از نزدیک شـاهد مـستقیم یـا بـا واسـطۀ رخدادها بودند، هرچند تفاوت هایی با هم دارند؛ ازجمله استرآبادی تا حـدی گـاهی گـذرا بـه حوادث می پردازد و اما اطلاعات دقیقی دربارة مناطق غربـی بـه خـصوص بـا عثمـانی دارد، او همچنین به نسبت دو مورخ دیگر یعنی مروی و مستوفی از منزلت خاصی نزد نـادر برخـوردار بود، همـین موقعیـت پـاره ای الزامـات و اقتـضائات را متوجـه وی کـرده اسـت ، درحـالی کـه محمدکاظم مروی بیشتر جزئی پردازی مـی کنـد و اطلاعـات بیـشتری از شـرق قلمـرو نـادری به خصوص خراسان به دست می دهد و از نزدیکان ابراهیم خان برادر نادر است ، بنابرآن کمی از رأس حاکمیت فاصله دارد.
در این میان ، مستوفی حتی فرصت تألیف تاریخ تفـصیلی دورة نـادری را نیافـت ، بلکـه از رهگذر تاریخ صفویه و سقوط آن و ظهور نادر بـه آن پرداختـه اسـت ، بـا توجـه بـه سـرعت فروپاشی سلسلۀ افشاری و سرنوشت بدفرجام سیاسی رضاقلی میـرزا، وی نتوانـست موقعیـت خاصی در حاکمیت نادری و افشاری کسب کند، به همین دلیل بود که قـادر بـه تـداوم نوشـتۀ تاریخی خود نشد، اما به هرحال ، این سه مورخ بیشتر مـنعکس کننـدة نگـرش هـا و ملاحظـات حاکمیت نادری بوده اند و دیگر مورخان این دوره ، هیچ گـاه موقعیـت و پیوسـتگی آن هـا را در حاکمیت نداشتند.