چکیده:
مقاله حاضر، قصد دارد تا تعامل دو پدیده جمهوریت و اسلامیت، را که به عنوان نظریه سیاسی انقلاب اسلامی محسوب میشود، در مواجهه با موج جهانی شدن لیبرالیسم به مثابه یک چالش بزرگ نظری، مورد مطالعه قرار داده و با تمرکز بر کشف ماهیت اندیشه سیاسی لیبرالیسم و تحلیل ابزارهای مأخوذ جمهوری اسلامی در دستیابی توأمان به دو محتوی نشان دهد که چرا و چگونه جمهوری اسلامی ایران با هویتی مستقل در عرصه تمدنی جدید گام برداشته است.
خلاصه ماشینی:
"دکتر فرشاد شریعت * چکیده: مقاله حاضر، قصد دارد تا تعامل دو پدیده جمهوریت و اسلامیت، را که به عنوان نظریه سیاسی انقلاب اسلامی محسوب میشود، در مواجهه با موج جهانی شدن لیبرالیسم به مثابه یک چالش بزرگ نظری، مورد مطالعه قرار داده و با تمرکز بر کشف ماهیت اندیشه سیاسی لیبرالیسم و تحلیل ابزارهای مأخوذ جمهوری اسلامی در دستیابی توأمان به دو محتوی نشان دهد که چرا و چگونه جمهوری اسلامی ایران با هویتی مستقل در عرصه تمدنی جدید گام برداشته است.
هر چند که اندیشه لاک بیشتر در نظرات توماس جفرسون و نامههای فدرالیستها در قرن هجدهم و برای تشکیل یک نظام ریاست جمهوری پدیدار شد، اما مروری کلی بر ساختار کلی چند مدل از ساختارهای نظامهای سیاسی و مقایسهای اجمالی بین نظامهای رئیسی و پارلمانی غرب و نحوه تعامل قوا و تأثیر و تأثر آنها در یکدیگر، نشان میدهد که نخبگان سیاسی غرب همواره در صدد بودهاند تا منشور توافقی و معقول خود را به گونهای سامان دهند که ضمن حفظ یکپارچگی حاکمیت و انسجام قدرت دولت بتواند شیوهای کارآمد ضامن سه اصل جان، مال و آزادی انسان نیز باشد.
نوشتار وی در این کتاب از همان صفحات ابتدایی بسیار انفعالی و شتابزده است؛ به گونهای که به نظر میرسد از موضعی تدافعی و صرفا برای اینکه نشان دهد که اسلام حامی استبداد نیست و نیز علت عقبماندگی ایران و سایر بلاد مسلمان نیز ناشی از استبداد غیرمسلمانی است به عرصه انقلاب مشروطیت گام نهاد، اما در عمل از آنجا که فهم جامعی از اندیشه پارلمانتاریسم (که لیبرالیستهای غرب با توجه به وحدت دولت در قلب نظریه تفکیک قوا بازسازی کرده بودند) نداشت، نظریه وی در پیوند میان سنت و تجدد با تناقض درونی مواجه شد."