چکیده:
هدف: شناخت فرآیندهای مرحله گذار از نوپایی به مقیاسپذیری کسبوکار و رفع موانع پیش روی آن، موفقیت یا شکست کسبوکار نوپا را تعیین میکند. لذا پژوهش حاضر با هدف مفهومپردازی تفسیری ساختاری موانع گذار از نوپایی به مقیاسپذیری کسبوکار انجام شده است.
روش: این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و با توجه به ماهیت آن جزء تحقیقات آمیخته (کیفی- کمی) از نوع متوالی- اکتشافی و بر اساس گردآوری دادهها از نوع تحقیقات توصیفی و اسنادی- میدانی میباشد. جامعه موردمطالعه شامل کلیه مطلعان کلیدی، از قبیل اعضای هیاتعلمی گروههای کارآفرینی دارای رزومه و سابقه مرتبط، صاحبان کسبوکارهای نوپای در مرحله گذار و کسبوکارهای مقیاسپذیر موجود، مربیان، کارشناسان و برنامهریزان سازمانهای ذیربط در زیستبوم کسبوکارهای نوپای کشور میباشد. در این پژوهش از سه روش تحلیل محتوای مبتنی بر استقرا، تحلیل تفسیری ساختاری و تحلیل میزان نفوذ و میزان وابستگی بهره گرفته شد.
یافتهها: نتایج موجب شناسایی 12 مانع برای گذار از نوپایی به مقیاسپذیری کسبوکار شد که پس از تحلیل در 7 سطح طبقهبندی شدند. همچنین میزان نفوذ و میزان وابستگی آنها در طیفی از تاثیرگذاری مسـتقل، پیوندی و درهمتنیده تا وابسته مشخص گردید.
نتیجهگیری: موانع گذار از نوپایی به مقیاسپذیری کسبوکار به ترتیب سطوح شامل ضعف در تحلیل و پویش مداوم محیطی، ضعف در تعیین هدف و استراتژی متناسب، ضعف در بازنگری و تدوین برنامه بازاریابی، مشکلات تیمی و ضعفهای رهبری و مدیریتی موسس، ضعف در بهسازی ارزش پیشنهادی، ضعف در پایهگذاری و شکلدهی به ساختار، ضعف در سرمایههای هنجاری و فرهنگی درون تیمی، ضعف در ایجاد قابلیتهای مالی متناسب و کاهنده هزینه، ضعف در فرآیندهای یادگیری تیمی و توانمندساز، ضعف در زیرساختها، فرآیندها و فناوریهای متناسب، ضعف در آمادگی بلوکهای ذهنی افراد برای تغییر، ضعف در انتخاب زمان مناسب برای مقیاسپذیری شد. پژوهش حاضر مجموعهای از موانع گذار از نوپایی به مقیاسپذیری کسبوکار را شناسایی و تحلیل کرده است که میتواند بهعنوان یک راهنما با رویکردی مرحلهای برای کسبوکارهای نوپا عمل کند تا درصد گذار موفق را افزایش دهد. همچنین، یافتههای این مطالعه میتواند دستاوردها و راهکارهای مناسبی را برای سیاستگذاران، برنامهریزان، مدیران و متولیان زیستبوم کسبوکارهای نوپای ایران به همراه داشته باشد
Aim: Knowing the processes of Transition from Start-up to Scale-up and removing the obstacles in front of it will determine the success or failure of the Start-up. Therefore, the current research was carried out with the aim of conceptualizing the interpretive structural of Transition barriers from Start-ups to Scale-ups. Method: This study is practical in terms of its objective and, given its nature, falls into the category of mixed (qualitative-quantitative) research, based on sequential-exploratory design, and data collection through descriptive and field-documentary research. The study population includes all key informants, such as entrepreneurship faculty members with relevant resumes and backgrounds, start-up owners in the transitional and existing scale-up stages, mentors, experts, and planners of relevant organizations in the start-up ecosystem of the country. In this study, three methods of inductive content analysis, Interpretive Structural Modeling, and degree of penetration and dependence analysis were used. Results: The results led to the identification of 12 obstacles for the Transition from Start-ups to Scale-ups, which were classified into 7 levels after analysis. Also, their level of influence and degree of dependence were determined in a range of independent, linked, and dependent influence. Conclusion: Barriers to transition from startups to scale-ups in order of levels, including weaknesses in environmental analysis and continuous scanning, weakness in determining appropriate goals and strategies, weakness in reviewing and developing marketing plans, team problems and weaknesses in founder leadership and management, weakness in enhancing the value proposition, weakness in establishing and shaping the structure, weakness in normative and cultural capital within the team, weakness in creating appropriate financial capabilities and reducing costs, weakness in team learning processes and empowerment, weakness in appropriate infrastructure, processes and technologies, weakness in the preparedness of individuals' mental blocks for change, and weakness in selecting the appropriate time for scaling up. The current research has identified and analyzed a set of barriers to the Transition from Start-ups to Scale-ups, which can act as a guide with a step-by-step approach to increase the percentage of successful Transition. Also, the findings of this study can provide appropriate achievements and solutions for policymakers, planners, managers, and stakeholders in the Iranian start-up ecosystem.
خلاصه ماشینی:
نتيجه گيري : موانع گذار از نوپايي به مقياس پذيري کسب وکار به ترتيب سطوح شامل ضعف در تحليل و پويش مداوم محيطي ، ضعف در تعيين هدف و استراتژي متناسب ، ضعف در بازنگري و تدوين برنامه بازاريابي ، مشکلات تيمي و ضعف هاي رهبري و مديريتي مؤسس ، ضعف در بهسازي ارزش پيشنهادي ، ضعف در پايه گذاري و شکل دهي به ساختار، ضعف در سرمايه هاي هنجاري و فرهنگي درون تيمي ، ضعف در ايجاد قابليت هاي مالي متناسب و کاهنده هزينه ، ضعف در فرآيندهاي يادگيري تيمي و توانمندساز، ضعف در زيرساخت ها، فرآيندها و فناوري هاي متناسب ، ضعف در آمادگي بلوکهاي ذهني افراد براي تغيير، ضعف در انتخاب زمان مناسب براي مقياس پذيري شد.
پژوهش حاضر مجموعه اي از موانع گذار از نوپايي به مقياس پذيري کسب وکار را شناسايي و تحليل کرده است که مي تواند به عنوان يک راهنما با رويکردي مرحله اي براي کسب وکارهاي نوپا عمل کند تا درصد گذار موفق را افزايش دهد.
et al ́Durufle ٢٠١٤ ,Coutu ;٢٠١٤ ;Goodwin &Assavarujikul (.
گام هاي اساسي در گذار از يک کسب وکار نوپا به سازماني که قادر به مقياس پذيري باشد، براي بسياري از کارآفرينان در مراحل اوليه آشکار نيست و بسيار پيچيده ، درهم تنيده و مبهم است )٢٠١٧ ,Picken( و به طور طبيعي عبور از هر مرحله ، همراه با چالش ها و موانع زيادي است )٢٠٢٠ ,Moreno(.