چکیده:
تاجیکان کهنترین ساکنان فرارود (ماوراءالنهر) و قومی ایرانینژاد و
فارسیگوی هستند. سخن سرایان این سرزمین مردان و زنان زمانه خویشتن بودهاند
که با آگاهی از رسالت هنری خویش, بیدارگر مردمی رنجکشیده و محروم از هویت
غنی سرزمین مادریشان گشتند. کشور تاجیکستان چند قرن بستر ناآرامیهایی از
سوی آمیران بادیهنشین اشترخانی، شیبانی و منغیتی بوده است و در یک قرن
گذشته از پایتختش بخارا و دیگر شهرهای فرهنگی و تاریخی خویش جدا گشت و و
همسایگانشان توانستند آداب و رسوم» فرهنگ» زبان و خط و حقوق مذهبی و ملی و
انسانی تاجیکان را از جهات مختلف مورد هجوم قرار دهند. در این پژوهش به روش
توصیفی و تحلیلی، موّلفهها و اندیشههای خودآگاهی ملی در شعر شاعران تاجیک را
شناخته و به بررسی مهمترین عناصر وحدتبخش همچون، خط و زبان، فرهنگ.
خودباوری، آدابورسوم، استقلال، وطن،خودشناسی ملی و... پرداخته میشود. مقاله
در نهایت به این نتیجه رسید که شاعران و نویسندگان تاجیکی در احیا و حفظ
عناصر هویت ملی در آگاهی و بیداری مردم خویش نقش برجستهای داشتهاند تا
آنجا که این بیداری ملیء مرهون پایداری و مقاومت ادیبان این منطقه است.
Tajiks, the oldest inhabitants of Fararud (Transoxiana ), are of Iranian
ethnicity who speak Farsi. The orators of this old land were men and
women of their own era who, being aware of their artistic mission,
became the thinkers of the enlightenment of their suffering people who
were also deprived of their homeland's rich identity. Just because the
country became an area of unrest for the ignorant and Bedouin princes of
Ashtrkhany, Sheibani and Mnghyty in a few centuries, it was separated
from its capital city, Bukhara, and its other cultural and historical cities
in the past century. As a result, their neighbors could overwhelmingly
attack the customs, culture, language and national, human and religious
rights of the Tajiks. However, along with the other thinkers, Tajik poets
made an attempt to preserve and restore justice and truthfulness, identity,
culture, self-confidence, customs, independence, prosperity of their
homeland, and so on through devotion, sacrifice and resistance. They
created literary works that preserved against the invasions of the enemies
the Tajik identity and national self-awareness which were, in fact,
among the outstanding features of the literature of resistance and
stability of the inhabitants of Fararud (Transoxiana). The article finally
came to the conclusion that Tajik poets and writers have played a
prominent role in reviving and preserving the elements of national
identity in the awareness and awakening of their people, and this
national awakening is due to the stability and resistance of the poets and
writers of this region
خلاصه ماشینی:
او قصه را به اين صورت به پايان مي- برد که : زماني که در غربت ، جنازه تيمور ملک را پيدا ميکنند، از جيب او بسته اي را بيرون ميآورند که در آن يک مشت خاک وطنش و کاغذپاره اي بوده و بر آن نوشته شده است : عطر کفن ز خاک وطن کردم آرزو واحسرتا که مي برم اين آرزو به خاک (پيگولوسکايا،١٣٥٣: ٦٥) ميرزا ترسون زاده از شاعراني است که از قلمرو گسترده ايران بزرگ کهن و افتخار به مفاخر و مشاهير فرهنگ و ادب آن با غرور ياد ميکند: سرود رودکي شد زنده اکنون رسيده اوج فردوسي به گردون براي حافظ و سعدي شيــراز نموده تاجيکان آغوش خود باز (ترسون زاده ، ١٩٨١: ٣ و ٤) اگرچه دشمنان تاجيکان در تلاش بودند تا آن ها را از اتصال و پيوند به ميراث گذشته جدا نموده و آن ها را در انديشه هاي ملحدانه کمونيست هضم نمايند، اما شاعران تاجيک با هر بهانه اي در پي احياي اين پيوند تاريخي و ملي بودند.
او با لحني حزن آور و اندوهناک اين شهر نامي را مورد خطاب قرار داده و با آن درد دل ميکند و در ادامه از پايداري و مقاومت تاجيکان در مقابل انديشه شوم کمونيست ها سخن ميراند: اي شهر خجند باستاني داني که مرا به جاي جاني اما به تو شعر غم نويسم هرچند که خواني يا نخواني منکر شده اي ز نام خويشي با آن همه شهرت جهاني 68 (عسکر حکيم ، ١٣٧٣: ٤٦) کمال نصرالله «مکش از نو سياووش را» با خطاب قراردادن مفاخر پر افتخار سرزمينش ، مظلوميت قوم تاجيک را در گذرگاه تاريخ مينمايد و در تلاش است تا آن فر و شکوه و عظمت فريدون را در مقابل ظلم ضحاک، در ملت خود احيا نمايد: بدار اين دست خودکش را، / بدار اين دست خودکش را/ مکش از نوسياوش را، مکش از نو سياووشرا...