چکیده:
بررسی چگونگی پدید آمدن گفتمانها در حوزهی معماری و تأثیر آن در کیفیت زیست توده مردم بسیار حائز اهمیت است. ضرورت این پژوهش در باب فهم تأثیراتی است که تغییرات اجتماعی بر روند شکلگیری یک معماری با گفتمان جدید میتواند ایجاد کند. این تحقیق به توصیف منظم وضعیت معماری دوران پهلوی دوم و تأثیرات تغییر در بنیانهای فکری جامعه بر آن میپردازد. هدف از این پژوهش بررسی شرایط تغییر گفتمان هنری در شکلگیری نوعی گرایش به ملیت از منظر معماری در ایران در دوران پهلوی دوم است. چهارچوب نظری این پژوهش مبتنیبر سه اصل (شرایط محیطی، بافتها یا زمینههای نهادی و زنجیرههای کنش) روبرت وسنو در ایجاد گفتمان هنری جدید و تطبیق آن با دوره موردنظر پژوهش است. در گام بعدی، سه عامل تولید، گزینش و نهادینه شدن بهعنوان عوامل تثبیت یک گفتمان جدید، مورد آزمون قرار میگیرد. شیوه تحقیق در این نگارش براساس روش تفسیری ـ تاریخی بوده و ابزار تحقیق اسناد و مجلات تخصصی دوران پهلوی دوم بوده است. نتایج نشان میدهد تغییر گفتمان هنری در دوران متأخر پهلوی دوم قابل تطبیق با سه اصل تغییرات اجتماعی وسنو در بطن جامعه است
It is crucial to examine how discourses emerge in the field of architecture and its impact on the quality of people's coexistence or common life. The present study is necessary to understand the impacts of social changes on the process of forming architecture with a new discourse. This study provides a systematic description of the architectural situation of the second Pahlavi period and the impacts of changes in the intellectual foundations of the society on it. The present study examines the changing conditions of artistic discourse in the formation of nationalism in Iran and its impact on the architecture of the second Pahlavi period. The theoretical framework of this study is based on three principles (environmental conditions, institutional contexts, and chains of action) of Robert Wuthnow in creating a new artistic discourse and applying it in the study period. In the next step, it tests three factors of production, selection, and institutionalization as factors of stabilization of a new discourse. The method of the study is based on interpretive-historical method and the written documents in the second Pahlavi period. The results show that the changes in artistic discourse and the tendency toward nationalism in the late Pahlavi II period are comparable with the Wuthnow three principles of social changes in the heart of the society
خلاصه ماشینی:
پيـدايش 172 زمينه هاي گرايش به مليت در پهلوي دوم را ميتوان با توجه به تغييراتـي چـون شـروع سياست گذاري هاي اجتماعي (جمعيت ، نسبت هاي زن و مرد، ميزان سواد و بـه طورکلي ، ساختارهاي خانواده ) در سال ١٣٣٠ و شروع نوسـازي، صـنعتي شـدن ، ورود ايـران بـه فرايند جهاني، به هم خوردن توازن بين جمعيت و منابع موجود اقتصـادي _ اجتمـاعي و نياز به اصلاحات در بخش هاي مختلف جامعه که ابعاد گسترده آن حوزه هـاي مختلـف اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، بهداشتي را دربرميگرفـت ، دانسـت (حيـدري و همکـاران ، ١٣٩٤: ٨٧)؛ بنابراين ، گرايش بـه مليـت در معمـاري دوران پهلـوي دوم را مـي تـوان در محدوده ي تغييرات حاصل از حضور مدرنيته در ايران در نظر گرفت .
اين تقليد ظاهري و بدون در نظر گرفتن عواملي کـه معماري گذشته بدان وابستگي دارد مانند زمين ، آب وهـوا، مصـالح و محـيط اجتمـاعي، باعث شده که سبک هاي سنتي که در موارد بخصوص ، نتايج بسـيار سـودمند و منطقـي داشته اند، در جاي ديگر که از اين نـوع معمـاري بـدون فکـر و صـرفا به واسـطه تقليـد به عمل آمده ، نتايج اسفناکي به بار بياورد (ظهير، ١٣٤٩: ٢٠)؛ اما ايرج مشيري در باب نقـد غرب گرايي و بي توجهي به مقتضيات اقليمي و رسوم اجتماعي بيان مـي کنـد: «قـدم هاي متزلزلي که براي ساخت مسکن در اوايل پهلوي دوم برداشـته شـده نـه تنها بهبـودي در اوضاع ايجاد نکرده ، بلکه مشکلات ديگري نيز براي جامعـه ي مـا توليـد نمـوده اسـت .