چکیده:
این پژوهش میکوشد دگردیسی برخی از مولفههای رمانتیسم را در آستانههای سیاست بررسی کند. هدف این تحقیق دستیابی به پاسخی در خور این پرسش است که چگونه برخی از آموزههای سیاسی تر رمانتیسم مانند کیش آزادی یا ستایش از حقوق زنان، طغیان احساسات و دفاع تمام عیار از تجربه فردی چنان دامنه فراخی پیدا میکند که مولفههای غیر رمانتیسم را نیز به امور سیاسی بدل میکند. در این پژوهش اشعار این دو شاعر بررسی شد که افزون بر تفاوتهای فرمی در محتوا، هم فروغ فرخزاد و هم سیمین بهبهانی متفاوت هستند؛ با وجود این دو شاعر با توجه به تمامی تفاوتها به میانجی دگردیسی مضمونهای رمانتیک در شعرشان بویژه دو عنصر طبیعت گرایی و احساسات شخصی در آستانههای سیاسی به هم شبیه میشوند.
Renowned romantic poets have never had similar opinions regarding politics. However, in many cases, the components of their romantic thoughts and art have resulted in a variety of dimensions regarding the conditional requirements. Since the emergence and improvement of romanticism in Europe, elements such as nature, urbanization, freedom, full-scale defense of personal experiences, and even cases such as nostalgia and melancholy which seemed to be too far away from politics have implied politics in the works of romantic poets. Such requirements the unique of which is admiring the revolution and freedom within all its dimensions makes the romantic poem and its components internallyentangled in a kind of transformation and a quick process of changes in content which could be referred to as the accessibility of romanticism components in political thresholds and turning points. In Iranian romanticism, particularly in the works of Forough Farokhzad and Simin Behbahani, this perspective is manifested far more in such cases as pleading for women's rights and riots against the old-fashioned and flexible habits of the society. Despite all the differences in terms of form and content in the works of Farokhzad and Behbahani, they are considered to be similar in terms of political thresholds with respect to the transformation of themes, particularly naturalism and personal feelings, in their works. The present study was conducted through an analytical-descriptive method for which data was collected through studying the library resources.
خلاصه ماشینی:
زوزني و فيروزي مقدم (١٣٩٨) نيز در مقالۀ بررسي عناصر طبيعت در شعر رمانتيک معاصر توجه خود را بر اشعار فريدون مشيري متمرکز کرده و معتقدند که توجه به طبيعت گرايي، هيجان و احساسات ، کشف و شهود و گريز و سيرو سفر و سياحت از وجوه شاعر است ؛ با اين حال تحقيق تلاش ميکند که اساسا مفهوم تحولات دروني مؤلفه هاي رمانتيسم و دگرديسي آنها را به سياست در شعر اين شاعر در کنار اشعار سيمين بهبهاني قرائت کند.
اين نگاه ساختارگرايانه و تا حدي سياسي، کم و بيش اجازه ميدهد که جامعه با تمامي اجزا و ارکانش به عنوان کليت فهم و درک شود و البته در اين کليت ، سياست نيز جاي خود را دارد؛ اما اين قضيه ملموستر از اين موارد قابل رديابي و پيگيري است ؛ به عنوان مثال دو نمونه تحليل از سويه هاي سياسي و اجتماعي رمانتيسم و دگرديسي مؤلفه هايي همچون طبيعت گرايي، احساسات و عواطف ، تجربه شخصي و مسائلي از اين دست را ميتوان مثال زد: نخست نوشته هاي گئورگ لوکاچ ، فيلسوف مارکسيست در اين زمينه است .
ثانيا سرکوب حق طلبي و برابريخواهي زنان در ايران معاصر و در دو قرني که گذشت نيز به گونه اي سبب شد که اين حساسيت ها بيش از پيش ماهيت سياسي پيدا کند؛ به عبارت ديگر شعر فروغ فرخزاد و سيمين بهبهاني حتي در زماني که بدون اشاره به شاخصه هاي سياسي، عدالت اجتماعي و مسائلي از اين دست سروده و منتشر ميشود به اعتبار اشاره به حقوق زنان و دفاع تمام عيار از هويت آنها جنبه اي سياسي پيدا ميکرد.