چکیده:
در مورد کارکرد نظامهای فرهنگی و بهصورت اخص نهاد ادبیات، آراء و نظریات مختلفی بیان شده است. این نظریات از یکطرف ادبیات را مقولهای خنثی و منفعل با نوعی کارکرد آیینگی قلمداد کردهاند و در نقطۀ مقابل نظریاتی مطرح هستند که بر نقش کنشگری و عاملیت ادبیات دلالت دارند. بر این اساس مسئلۀ اصلی مقاله حاضر تبیین نقش نهاد ادبیات در ظرف مناسبات قدرت و به صورت مشخص عملکرد آن در ظهور و بروز حاکمیت پهلوی است. نوشتار حاضر با روش تحلیل محتوا در چارچوب کاربست نظریات ارنست کاسیرر انجام شدهاست. آن بخش از آرای کاسیرر که ناظر بر مفهوم بینش اسطورهای و نیز مواجهه با متون به مثابه مجموعهای از پراکتیسها که ظرفیت و توان قرارگرفتن در جایگاه عاملیت را دارا هستند در این مقاله بهکار گرفته شده است. بر همین مبنا برخی از آثار ادبی اواخر دورۀ قاجار تا روی کار آمدن حکومت پهلوی نخست، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفتهاست. نتایج حاصل از دریافت و تشریح این آثار بازگوکننده این حقیقت است که ادبیات در این دوره با بهرهگیری از ظرفیتها و امکانات خود با بسط و اشاعه بینش اسطورهای و به صورت مشخص با خلق نوع خاصی از اسطورههای معطوف به قهرمانپروری ذهنیت و زمینه را برای ظهور حاکمیت پهلوی نخست فراهم نمودهاست.
Various views and opinions have been put forward regarding the function of cultural systems, and in particular the institution of literature. These theories, on the other hand, view literature as a neutral and passive category with some form of reflectiveness function and, on the other hand, consist on the role of activeness and agency of literature. The main question of this paper is to explain the role of the literary institution in the context of power relations and in particular the arrival of Iranian society into the era of Pahlavi rule. In the meantime, based on Ernest Cassirerchr('39')s comments, the late literary works of the Qajar period until the first Pahlavi era was evaluated. Contrary to the prevailing approaches to text as abstract, neutral, inactive, and merely reflective of a subject or matter, Cassirer believes that texts as a system of signs are, above all, a set of practices that have the capacity to be the position of agency. On this basis, he believes that the mental construction of the new world is still influenced by myths that are produced and reproduced in various ways and with specific purposes. The results obtained and described by these works show that literature in this period, by creating a particular kind of myths and then expanding and diffusing the mythical insights into heroism and nationalist discourse, provided the basis for the emergence of the First Pahlavi rule.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله نويسنده با کندوکاو در ادبيات دورة مشروطه ، گرايش برخي از شاعران و نويسندگان ايراني را به استبداد منور/ دولت مقتدر ملي با هدف بازگرداندن ايران به شکوه باستاني خود و رسيدن به تجدد نشان داده ، و فرايند فاعليت ادبيات و ساختارهاي حاکم در روند ظهور پهلوي موضوع اين مقاله نبوده است .
بهار در قصيده اي که در ١٢٩١ شمسي سروده است نيز با ارجاع به برخي از شخصيت هاي اساطيري متعلق به سنت ايران باستان ، چنين هدفي را دنبال ميکند: الا اي «کاوه » خنجرکش ، سوي ضحاک لشکرکش «فريدون » است هان برکش ، درفش کاوياني را (همان : ٢١٦) بهار هم چنين در قصيدة «يا مرگ يا تجدد» (١٢٩٣شمسي)، تجدد و عقلانيت برآمده از آن را در پيوند با منجي مطرح ميسازد: يا مرگ يا تجدد و اصلاح راهي جز اين دو پيش وطن نيست عقل کهن به مغز جوان هست فکر جوان به مغز کهن نيست شخصي زعيم و کارگشا، ني مردي دلير و نيزه فکن نيست (همان : ٢٣٢و٢٣٣) اين تناقض را شايد بتوان نقطۀ محوري و اساس بينش اسطوره اي بيشتر شاعران و نخبگان آن عصر قلمداد کرد که از سويي نغمۀ آزاديخواهي و قانونمداري و عقلانيت سر ميدهند که خود از اصول اوليه و اساسي مشروطيت بود و از طرفي با سير در فضاي تفکر اسطوره اي به منجيان و قهرماناني متوسل ميشوند که اساسا در تعارض با آزادي و قانون هستند.