چکیده:
نظامی گنجوی غزلی دارد با مطلع: بنمای رخ که دیدن گلزارم آرزوست/ در من نگر که نرگس خونخوارم آرزوست؛ مولانا بعدها با آگاهی از این غزل، به استقبال آن رفته و غزل معروف: بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست/ بگشای لب که قند فراوانم آرزوست؛ را سروده؛ عراقی نیز غزلی با مطلع: یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست/ یکدم وصل آن مه خوبانم آرزوست را سروده است؛ به سعدی نیز غزلی منسوب است با مطلع: از جان برون نیامده جانانت آرزوست/ زنّار نابریده و ایمانت آرزوست. با توجه به این امر؛ پیوسته پرسشی مبنی بر استقبال و یا پاسخ سعدی به شعر مولانا، در میان محققین بهوجود آمده که در ادامه مقاله، نویسنده به تبیین این امر پرداخته است.
One of Nezami Ganjavi’s poems starts like this:
Reveal to me thy face and features, for a flowerbed view I desire
Cast in me the narcissus of thy eyes, for bloodthirsty eyes I desire
Years later, well informed of this Ghazal, Mawlana (Rumi) welcomes it into his Ghazal and composed the famous lines:
Reveal to me thy face and features, for gardens and flowers I desire
Open those lips of thine, for sweetness abound of thy words I desire
Fakhr al-Din Ibrahim Iraqi, too, has his Ghazal beginning with:
A moment the look of that beloved’s face and features I desire
A moment of rejoice at rejoining that moon of the fair I desire
Also, there is a Ghazal attributed to Sa’di which begins as:
Out not yet of thy life thou art, and thy beloved thou desire
Cut off’s not yet thy string of crucifix, and faith thou desire
This is the reason behind the constant debate among researchers on whether Sa’di has approved of or reacted to Mawlana (Rumi) , which the writer has clarified in the following paper.
خلاصه ماشینی:
در این زمینه، یکی از محققان عصر، یعنی مجتبی مینوی که واقعاً نادره روزگار بود، سخنی9 دارد که عیناً نقل میشود: «بنده مدتی گمان میکردم که شاید غزل معروف سعدی به مطلع: «از جان برون نیامده جانانت آروزست» تعریضی است به آن غزل مشهور مولانا به همین وزن و ردیف ولی به صيغۀ متكلّم: بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست، امّا به این مصراع (از جان برون نیامده جانانت آرزوست) در کتاب معارف شیخ برهانالدین محقق ترمذى تمثل شده است؛ این عارف بزرگ در سال ۶۳۸ وفات یافته است و شیخ شیراز در آن زمان، جوانی در حدود سی ساله بوده است و مشکل بتوان گفت که محقق ترمذی، مصراعی از غزل سعدی را در کتاب خود که شاید مدتی قبل از وفات، تألیف کرده باشد، آورده است.